تحولات سیاسی پاکستان و تغییر نگرش قدرت‌های بزرگ در افغانستان

تغییر و تحول حاکمان در پاکستان، همواره از مهم‌ترین چالش‌ها و بحران‌های سیاسی در این کشور به شمار رفته‌ است، به‌گونه‌ای که در تاریخ سیاسی پاکستان تمامی نخست‌وزیران با کودتای نظامی خلع قدرت شده‌ یا در نتیجه انحلال زود‌هنگام پارلمان از قدرت کنار رفته‌اند. نخست‌وزیران پاکستان در برخی از مقطع‌های تاریخی توسط دادگاه خانه‌نشین شده‌اند. در آخرین مورد عمران خان با رای عدم اعتماد مواجه شد که در تاریخ این کشور سابقه نداشته‌ است. در آغاز به قدرت رسیدن خان، تصور بر این بود که او با پشتوانه نظامیان به قدرت رسیده ‌است و خواهد توانست طلسم شکست نخست‌وزیران را بشکند و تا پایان دوره قانونی پارلمان پاکستان را رهبری کند؛ اما چنین باور نیز درست از آب در‌نیامد و خان نیز پس از سه سال و هفت ماه در قدرت، با رای عدم اعتماد پارلمان از سمتش برکنار شد.

پاکستان از بازیگران مهم و تأثیرگذار منطقه‌‌ای است که به‌طور طبیعی، تحول در این کشور بر نگرش قدرت‌های بزرگ و منطقه‌‌ای در افغانستان تأثیر می‌گذارد. هرچند ارتش پاکستان به‌طور سنتی سیاست خارجی و دفاعی این کشور را در اختیار دارد و تغییر اساسی به میان نخواهد آمد، اما رهبران سیاسی و حکومت‌های ملکی نیز تأثیرات فراوان بر سیاست و نوع نگاه این کشور به افغانستان و منطقه داشته‌اند. به‌ویژه در وضعیت موجود که این کشور از بزرگ‌ترین حامیان طالبان در سطح منطقه و بین‌الملل است، هر نوع تحول می‌تواند بر ثبات در کشور و نوع نگرش قدرت‌ها در افغانستان تأثیر بگذارد. آن‌سان که حضور خان و قریشی در تقویت مواضع طالبان در منطقه و جهان تأثیر داشت، حاکمان بعدی اسلام‌آباد نیز می‌توانند در سمت‌وسو‌دهی کمک‌های بشردوستانه و تغییر باور غربی‌ها و چینی‌ها که در حال حاضر پای خود را جای پای امریکا در افغانستان می‌گذارند، تاثیرات کلان داشته باشند.

چین

عمران خان از طرف‌داران تقویت روابط با چین بود. تمام تلاش خود را برای تحکیم روابط عمیق‌تر با این کشور  انجام داد. پس از کم شدن تمایل امریکا و کاهش کمک‌های این کشور به پاکستان، نزدیکی بیش از حد سیاست دولت خود را با چین، به امریکا نشان‌ داد؛ این‌که پاکستان از دریافت کمک‌های واشنگتن بی‌نیاز است. از این طریق می‌خواست توجه بیش‌تر امریکا را جلب کند، این کار تا جایی ایالات متحده را نگران ساخته بود.

گفته می‌شود چین تمایل دارد در دراز‌مدت از پاکستان به‌عنوان مسیر زمینی برای تأمین انرژی خود استفاده کند. از همین‌ رو در سال ۲۰۱۵ به توافق ۴۶ میلیارد دالری برای ساخت بزرگ‌راه، خط آهن و خط لوله‌ گاز از گوادر بلوچستان تا سین‌کیانگ چین دست یافتند. کریدور اقتصادی چین و پاکستان که همسایه‌گان این کشورها را باهم وصل می‌کند، نیز بر محور همین توافقات ایجاد شده‌ است.

عمران خان تمام تلاشش را در راستای تقویت سرمایه‌گذاری چین انجام داد و دیده می‌شود  دو حزب سیاسی که احتمالاً هر دو در قدرت دولت جدید مشارکت دارند، اهمیت روابط با چین را بیش از گذشته درک می‌کنند؛ چون شهباز شریف، برنده احتمالی نخست‌وزیری پاکستان، از گذشته‌ با چینی‌ها در این مورد مراوده و روابط تجارتی داشته‌ است. تمایل چین با طالبان و اشراف پاکستان بر این گروه، نیاز چین را به دولت جدید پاکستان، جدی‌تر می‌سازد. برای همین می‌توان گفت که تحول سیاسی در پاکستان، بر نگرش و تغییر نگاه قدرت‌های بزرگ اقتصادی چون چین تأثیر زیاد دارد.

هند

دو کشور هند و پاکستان که مجهز به سلاح اتمی‌اند، از زمان استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷، سه جنگ را پشت سر گذاشته‌اند و تاکنون هیچ‌گونه روابط عادی بین این دو کشور وجود نداشته ‌است. از سوی دیگر هند‌ستیزی از مولفه‌ها کلیدی سیاست خارجی و امنیتی پاکستان به حساب می‌رود و این کشور خود را بر محور این ستیز تعریف می‌کند. نقل قول مشهور را در کتابی خواندم که گفته بود: «هند و پاکستان روی یک مساله اشتراک نظر دارند که هیچ کدام چشم دیدن دیگری را ندارد.» این دو کشور از سالیان متمادی به این‌سو به جنگ نیابتی خود در افغانستان ادامه داده‌اند، به‌ویژه حالا که حضور هند در افغانستان به‌شدت کم‌رنگ شده‌ است. تا زمانی‌ که خان متصدی امور پاکستان بود، هیچ گفت‌وگوی رسمی و دیپلماتیکی بین این دو کشور صورت نگرفت. کاران تاپار، یک مفسر سیاسی هندی که روابط هند و پاکستان را از نزدیک دنبال می‌کند، گفته‌ است که ارتش پاکستان می‌تواند بر دولت جدید اسلام‌آباد فشار بیاورد تا بر‌اساس آن آتش‌بس موفق در کشمیر ایجاد شود. قمر جاوید باجوا، رییس ستاد ارتش پاکستان، در نشست امنیتی اسلام‌آباد  نیز گفته بود که این کشور هم‌زمان با مدرن‌سازی ارتش و ژیواکونومیک، در صورت موافقت هند آماده ‌است روی مساله آتش‌بس در کشمیر گفت‌وگو کند. اما هند سه دوره نخست‌وزیری نواز شریف و خاندان او را تجربه کرده‌ است که تغییر رژیم و انتقال قدرت به خاندان شریف، برایش بدتر از عمران خان خواهد بود و هیچ تحولی در جنگ‌های نیابتی این دو کشور در افغانستان رونما نخواهد شد.

ایالات متحده

روابط پاکستان و امریکا تاریخ پر‌فراز‌و‌نشیب داشته ‌است؛ از مبارزه مشترک علیه شوروی سابق تا دریافت اخطاریه برای مبارزه با هراس‌افگنی. یک‌ روز پس از ۱۱ سپتامبر، امریکا خواستار مشارکت پاکستان در جنگ علیه تروریسم و پایان دادن به حمایت از تروریسم شد. سخنی را به کالین پاول، وزیر خارجه وقت امریکا نسبت می‌دهند که به پرویز مشرف، رییس جمهور سابق پاکستان، تلفن کرده و به او گفته ‌است: «شما با ما هستید یا علیه ما؟» پاکستان پس از آن به‌گونه غیر‌علنی حملات هواپیماهای بدون سرنشین را در خاک خود پذیرفته بود، اما در ظاهر آن را محکوم می‌کرد. از سوی دیگر جو بایدن، رییس جمهور ایالات متحده، زمانی ‌که معاون ریاست جمهوری امریکا بود، گفته بود که پاکستان ۵۰ مرتبه نسبت به افغانستان برای امریکا اولویت دارد و تغییر حاکمان در این کشور، مسلم ‌است که تحولی در سیاست ایالات متحده در قبال پاکستان به میان خواهد آورد. گفته می‌شود که سفر خان به مسکو، در روز حمله روسیه به اوکراین، بر روابط این دو کشور یک فاجعه خوانده شده‌ است. اکنون امریکا انتظار دارد که دولت جدید بتواند در بهبود روابط اسلام‌آباد و واشنگتن موثر واقع شود.

طالبان در کنار بحران بشری، با جنگ فرسایشی علیه گروه‌های متعدد و در رأس جبهه مقاومت ملی مواجه‌اند. کمبود پول نقد، انزوای بین‌المللی، بحران اقتصادی و مسدود بودن ذخایر ارزی افغانستان از سوی امریکا، این گروه را در تنگنای بیش‌تر قرار خواهد داد و وابسته‌گی‌شان به پاکستان را گسترده‌تر خواهد ساخت. هرچند نزدیکی این گروه با چین و روسیه وضعیت آنان را در دراز‌مدت به جای بهتر شدن، بدتر نیز می‌کند.

امریکا که قبلاً به پاکستان به‌عنوان مرجع ارتباطی با طالبان نیاز داشت، اکنون این نقش را قطر ایفا می‌کند. چین و روسیه نیز به‌گونه مستقیم با طالبان روابط دارند؛ اما نظامیان و حکومت جدید پاکستان تمام تلاش خود را خواهند کرد تا هم‌چنان به نماینده‌گی از طالبان در مجامع بین‌المللی سخن بگویند و به هر نوع ممکن بر طالبان کنترل داشته باشند.