بازگشت به آینده با طالبان؟
نویسنده: امین صیقل
ترجمه: احمدذکی نیازی
منبع: انستیتوت صلح تودا (Toda)
شکست امریکا و متحدانش و همچنان استقرار مجدد طالبان در افغانستان، چشمانداز منطقه را تغییر داده است. تغییر پیکربندی نظامی به سود پاکستان بهعنوان پشتیبان طالبان و چین بهعنوان دوست استراتژیک پاکستان، چالشهای سیاسی را برای هند، ایران، جمهوریتهای آسیای میانه و روسیه بهعنوان حامی اصلی ایجاد کرده است. با این حال، همه چیز از دست نرفته است؛ چرا که ممکن است اسلامآباد و پکن متوجه شوند که افغانستان کشوری دشوار برای اداره کردن و حفظ [قدرت] است.
این واضح است که بدون حمایت حیاتی پاکستان از طالبان، آن هم در موجودیت کاستیهای دولت افغانستان تحت حمایت غرب و مدیریت نادرست متحدان امریکا و ناتو در جنگ افغانستان، طالبان نمیتوانستند قدرت را پس بگیرند. شبکه طالبان در میانههای سال ۱۹۹۴ در پاکستان تاسیس شد. نصرالله بابر، وزیر داخله پاکستان (۱۹۹۳-۱۹۹۶)، بهعنوان بنیانگذار این گروه شناخته میشود. گروه طالبان تحت حمایت دوامدار سرویس اطلاعاتی پاکستان(ISI) فعالیت میکرد.
فراهم کردن پناهگاه امن از سوی پاکستان و همچنان پشتیبانی لوجستیکی و مادی از رهبران و جنگجویان این گروه که بیش از دوونیم دهه از مرز باز افغانستان و پاکستان عبور کردهاند، با آمدن رییس ISI متوقف شد. جنرال فیض حمید نخستین مقام بلندپایه خارجی بود که پس از تسلط طالبان بر پایتخت، به کابل سفر کرد. هدف وی از این دیدار، حل اختلاف بین فرماندهان طالبان در مورد تقسیم قدرت هنگام تشکیل کابینه مردسالار و توانمندسازی آنان برای تصرف پنجشیر بود. پنجشیر آخرین ولایت افغانستان بود که تحت کنترل طالبان قرار نداشت.
اتحادیه اروپا در قطعنامهای تأکید کرد که پاکستان با فرستادن نیروهای ویژه خود و پشتیبانی هوایی، به طالبان در جنگ علیه «جبهه مقاومت ملی – NRF» به فرماندهی احمد مسعود در پنجشیر کمک میکرد. احمد پسر فرمانده احمدشاه مسعود است که در دهه ۱۹۸۰ با شوروی جنگید. احمدشاه مسعود دو روز پیش از یازدهم سپتامبر توسط گروه القاعده ترور شد.
پیروزی طالبان پیامدهای ژیواستراتژیک قابل توجهی برای منطقه دارد. پاکستان تنها کشوری نیست که از آن سود میبرد؛ چین، متحد استراتژیک قوی پاکستان، نیز موقعیت مناسبی دارد که ابتکار عمل کمربند و جاده از پاکستان به ترکیه را توسعه دهد. پکن پیش از این حمایت خود از طالبان را اعلام کرده بود و همچنان طالبان چین را بهعنوان یکی از شرکای تجاری خود معرفی کردهاند.
شاید چین نخستین کشوری باشد که دولت طالبان را به رسمیت میشناسد. ممکن چیناییها به این نظر باشند که اسلامآباد رژیم طالبان را تحت کنترل دارد و از ایجاد مشکل برای چین جلوگیری میکند، بهویژه در رابطه با اویغورهای مسلمان در سینکیانگ چین، که با افغانستان هممرز است. در حال حاضر چین میتواند بهراحتی از ثروتهای طبیعی توسعهنیافته افغانستان استفاده کند که ارزش آنها به یک تریلیون دالر میرسد. در سال ۲۰۰۹، چین با سرمایهگذاری ۳٫۴ میلیارد دالر در معدن مس عینک در افغانستان موافقت کرد و پس از آن دو سال بعد قرارداد ۱۰ میلیارد دالری برای توسعه بلوک نفتی آمودریا بست. اما به دلیل ناامنی در افغانستان، هیچ یک از این قراردادها نتیجه نداد. این امر یکجا با امضای موافقتنامه همکاری راهبردی ۲۵ ساله چین با ایران در اوایل سال جاری، فرصتهای جدیدی را برای پکن ایجاد کرد که با استفاده از نفوذ ایران در عراق، سوریه و لبنان و نفوذ دو دوست خوب دیگرش روسیه و ترکیه در سوریه، نفوذ خود را در حومه مدیترانه گسترش دهد.
اتحاد پاکستان، چین و طالبان میتواند به هند، حریف اصلی منطقهای پاکستان و یک شرکتکننده سنتی کلیدی در افغانستان، صدمه بزند. هند طی ۲۰ سال گذشته حدود دو میلیارد دالر در بازسازی افغانستان سرمایهگذاری کرده است. همچنان یک شرکت مشترک با ایران برای ساخت بندر چابهار ایران بهعنوان ابزاری برای دور زدن پاکستان ایجاد کرده است که امکان دسترسی به افغانستان و جمهوریهای آسیای مرکزی را از طریق شبکههای کمربند و جاده میسر میسازد. دهلی نو در حال حاضر با یک واقعیت منطقهای جدید روبهرو است که در آن پاکستان دست برتر دارد.
جمهوری اسلامی ایران مشکلات خاص خود را دارد. از یک سو ایران از سال ۲۰۱۶ تلاش کرده است که نزاع با طالبان را تمام کند و بهعنوان دوست باقی بمانند، طوری که برخی از عناصر پذیرنده این گروه را مورد بررسی قرار داد. اخیراً نیز یک جلسه صلح بین طالبان و یک سازمان غیردولتی از کابل ترتیب داد، با این فرض که طالبان نقش مهمی در آینده افغانستان خواهند داشت. از طرف دیگر، ایران نمیتواند از برنامه تندروی اسلام سنی طالبان حمایت کند. در حالی که از بیرون شدن امریکا از افغانستان احساس آرامش میکند، تهران نهتنها باید در مورد چگونهگی حمایت از سرمایهگذاری قابل توجه خود در بازسازی کشور، که شامل بودجه برای نهاد مختلف فرهنگی و رسانهای میشود، نگران باشد، بلکه باید از چگونهگی ۱۵ تا ۲۰ درصد حقوق جمعیت شیعه در افغانستان نیز محافظت کند.
طالبان یک گروه منسجم نیست. فرماندهان آنان از دو منطقه قندهار و ولایات پکتیا و پکتیکا هستند. بخش اول توسط ملا حسن آخوند، نخستوزیر و ملا عبدالغنی برادر رهبری میشود. سرپرست گروه دوم سراجالدین حقانی رهبر شبکه حقانی است. به رغم این واقعیت که رهبران هر دو طرف با ISI و القاعده مرتبط و در تفسیر و کاربرد اسلام تندرو هستند، اما بیشتر آنان از جمله ملا حسن آخوند در لیست سیاه سازمان ملل متحد و حقانی نیز در لیست تحت تعقیب پولیس فدرال امریکا (FBI) قرار دارند. حقانی و شبکه وی نسبت به دیگران افراطیتر است. با وجود این، در حالی که برخی از رهبران طالبان نسبتاً زندهگی عادی دارند، بیشتر فرماندهان و جنگجویان آنان، تحصیلات اندکی را در مدارس اسلامی پاکستان فرا گرفتهاند و هیچ تجربهای از زندهگی شهری ندارند. با وجود اینکه برخی از فرماندهان طالبان خواهان میانهروی با مردم هستند، اما گزارشهایی درباره نبرد قدرت میان رهبران طالبان در کابل و رفتار بیرحمانه سربازان سطح پایین آنان نیز وجود دارد.
همچنان نمیتوان اطمینان داد که پیروزی طالبان افغانستان تاثیری بر پاکستان نخواهد داشت. این پتانسیل برای تشویق طالبان پاکستانی و پیروان آن و همچنان جنبشهای جداییطلب، بهویژه در ایالتهای پشتونخواه (مرز شمالغربی) و بلوچستان وجود دارد. در حالی که برخی از طالبان خواستار روابط صمیمی با سایر کشورها به منظور به رسمیت شناختن و کمک هستند، در صورت اتفاق نیفتادن این امر، پاکستان نمیتواند جایگزین مناسبی باشد.
به غیر از جبهه مقاومت ملی که جنگجویان آن هنوز در کوههای اطراف پنجشیر با طالبان میجنگند، مواجهه با بحرانهای فزاینده اقتصادی و بشردوستانه و تشکیل گروههای جدید مقاومت و خیزشهای گسترده بر ضد طالبان را نمیتوان رد کرد. این ویژهگیها، فرصتهایی را برای دیگر بازیگران و همسایههای متجاوز، برای مقابله با طالبان ایجاد میکند. بحران افغانستان به مرحله جدیدی رسیده است. با این حال خیلی زود است که طالبان و حامیانشان در پاکستان بیش از حد از آن تجلیل کنند.