تبلیغات بدون منبع ضد طالبی

نگاه نو_ اعلامیه‌ی اخیر گروه طالبان در مورد نشر پیام‌های ضد طالبی بدون منبع از تلویزیون‌های غیر دولتی افغانستان نشان‌دهنده‌ی آن است که این گروه از این پیام‌ها ضرر دیده است. پیش از این طالبان به صورت بسیار جدی و تند، پیام‌هایی از این دست را، با تهدید نظامی پاسخ نمی‌دادند، هرچند انتقاد ملایم از آن می‌کردند. نماینده‌گان طالبان در نشست‌هایی که در خارج از کشور با برخی از سیاست‌مداران داشتند، موضع‌شان این بود که تبلیغاتی که بر ضد این گروه صورت می‌گیرد، باید متوقف شود. موضع آنان این بود که پیام‌های ضد طالبی بدون منبع، یکی از موانع مذاکره و ختم جنگ است. اما بخش نظامی طالبان هیچ گاهی رسانه‌های افغانستان را به دلیل پخش این پیام‌ها هدف نظامی اعلام نکرده بود. به نظر می‌رسد که این‌بار این پیام‌ها ضرر جدی را متوجه طالبان ساخته است. پیام‌های ضد طالبی بدون منبع هر چند ضربه‌‌ی نظامی به طالبان وارد نمی‌کند، ولی در میدان جنگ تبلیغاتی، شاید آنان را آسیب زده باشد.

جنگ افغانستان صرف رویارویی نظامی نیست. جنگ افغانستان، در کنار بُعد نظامی آن، جنگ روایت‌ها و نوعی نبرد روانی نیز است. در هر جنگی که در دنیا واقع می‌شود، علاوه بر این‌که دو نیروی نظامی در مقابل هم قرار گیرند، افکار/روایت‌ها و روحیات طرف‌ها نیز به مصاف هم می‌روند. باور بسیاری‌ از پژوهش‌گران بر این است که در جنگ روایت‌ها، طالبان حداقل در دهکده‌های مناطق جنوبی و شرقی دست بالا دارند. پس از سقوط طالبان هدف اعلامی دولت افغانستان و جامعه‌ی جهانی بازسازی افغانستان بود. کار روی پروژه‌های آبادانی، بازسازی نهادهای مثل پولیس، اردو، پارلمان، دستگاه دیپلماسی و نظام اقتصادی کشور آغاز یافت. علاوه بر آن سازمان‌های دولتی و نهادهای جهانی کار روی پروژه‌های عمرانی را شروع کردند. قانون اساسی جدید افغانستان نظم جمهوری، آزادی رسانه‌ها و حق فعالیت آزاد سیاسی و اجتماعی را به رسمیت شناخت. نظم سیاسی‌ای در افغانستان شکل گرفت که با نظام‌هایی که پس از کودتای هفت ثور در کشور تشکیل شده بود، قابل مقایسه نبود. نظم جدید سیاسی در کنار رسمیت دادن به هویت دینی و فرهنگی مردم افغانستان و تثبیت جایگاه دین در نظام حقوقی کشور، شهروندان را منبع قدرت اعلام کرد. بر مبنای نظم جمهوری، شهروندان باید به رییس‌جمهور، اعضای پارلمان و اعضای شوراهای محلی رأی دهند و بلندپایه‌گان دولت، مشروعیت انتخاباتی داشته باشند. از نظر بسیاری‌ها پس از سقوط طالبان، افغانستان نوین شکل گرفت که با گذشته‌ی نزدیک قابل مقایسه نیست و بیش‌تر به دهه‌ی دموکراسی دوره‌ی آخر سلطنت ظاهرشاه شبیه است.

اما روایت افغانستان نوین و بازسازی، آن طوری که لازم بود برای روستایی‌های شرقی و جنوبی رسانیده نشد. روستایی‌های شرق و جنوب در سال‌های اول پس از سقوط طالبان به برق دسترسی نداشتند و نهادهای دولتی هم نتوانستند، از شب‌نامه، ترانه، ژانرها و رسانه‌های سنتی در رساندن روایت افغانستان نوین و بازسازی به آنان استفاده کنند. واقعیت مهم دیگر این بود که روایت بازسازی و افغانستان نوین آن طوری که مدنظر حکومت و مردم شهرنشین است، برای ساکنان دهکده‌ها دوردست در جنوب و شرق، قابل فهم نبود. رسانه‌های افغانستان، نهادهای دولتی و مقام‌های محلی به بسیاری از روستاها در جنوب و شرق نتوانستند دسترسی پیدا کنند و طالبان از این ناتوانی استفاده‌ی راهبردی کردند. در دهکده‌هایی که دولت و رسانه‌ها دسترسی نداشتند، طالبان با شب‌نامه وارد شدند و روایت جنگ مقدس بر ضد نیروهای «صلیبی»، «انتقام‌گیری از نیروهای خارجی» و مبارزه با «حکومت اجیر خارجی‌ها» را به ساکنان آن دهکده‌ها فروختند. این امر سبب شد که سلطه‌ی طالبان به دهکده‌ها در جنوب قایم شود. آسیب‌های جانبی حمله‌های هوایی نیروهای ناتو که موجب کشتار غیرنظامیان می‌شد و ناکامی حکومت در بازسازی و دولت‌سازی در مناطق روستایی، شنونده‌ی زیادی برای روایت‌های طالبان خلق کرد. فساد گسترده‌ی اداری و مالی در نهادهای قضایی هم سبب شد که مردم عام ده‌نشین در جنوب، به محاکمه‌های طالبی مراجعه کنند و این امر به طالبان زمینه داد تا در تبلیغات‌شان ادعا کنند که در دهکده‌های زیر کنترل‌شان خدمات قضایی به مردم می‌رسانند و نظم را تامین کرده‌اند.

طالبان موفق شدند که با تبلیغات‌شان به جهان ذهنی یک چوپان یا کشاورز روستانشین وارد شوند و پیام‌شان را در قالب شعر، ترانه، نثر/شب‌نامه و امواج صوتی به گوش او برسانند. از آن‌جایی که طالبان با فرهنگ روستاهای جنوبی آشنایی داشتند، توانستند پیام‌ها و روایت‌های خود را به گونه‌ای تولید کنند که برای یک روستایی ساده‌ی بی‌سواد قابل فهم باشد. طالبان از شبکه‌های اجتماعی، انترنت و ابزارهای دیجیتال ارتباط از راه دور هم بسیار ماهرانه استفاده کردند. آنان از طریق سخنگویان‌شان با رسانه‌ها هم در تماس شدند و اطلاعات میدان جنگ را بر مبنای روایت خودشان به خورد مخاطبان رسانه‌ها دادند. این واقعیت‌ها بسیاری‌ها را به این باور رساند که طالبان جنگ رسانه‌ای و نبرد روایت‌ها را برده‌اند و دشمنان آنان نتوانسته‌اند که به موقع و به صورت قابل فهم روایت خود را تبلیغ کنند. روایت بازسازی و افغانستان نوین، صرف در شهرهای بزرگ مخاطب را جذب می‌کرد. مردم در شهرها بیش‌تر از روستاها شاهد بازسازی بودند و مظاهر افغانستان نوین را دیدند. به همین دلیل بود که دهکده‌های جنوب در جنگ تبلیغاتی به دست طالبان افتاد. طالبان در دهکده‌هایی که تصرف کردند، مردمانی را که با داعیه‌ی این گروه مشکل داشتند، اخراج کردند. این امر سبب شد که طالبان ساحاتی را که در اختیار داشتند، از نگاه فکری نیز به کنترل بگیرند.

اما این طور هم نبود که طالبان هیچ آسیب‌پذیری در جنگ تبلیغاتی نداشتند. اگر جانب دولت و نیروهای ناتو از آغاز حرفه‌ای عمل می‌کردند، شاید در جنگ تبلیغاتی کم نمی‌آوردند. یکی از آسیب‌پذیری‌های جدی طالبان حمله‌های انتحاری است که در آن غیرنظامیان به قتل می‌رسند. گزارش‌های سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای معتبر جهانی نشان می‌دهد که طالبان و دیگر عناصر ضد دولت در عملیات‌های نظامی‌شان جان غیر نظامیان را گرفته‌اند. در تبلیغات بدون منبعی که از تلویزیون‌ها هم پخش می‌شود، سعی شده است که همین آسیب‌پذیری طالبان برجسته شود. در این تبلیغات کشتار غیرنظامیان در حمله‌های انتحاری به تصویر کشیده می‌شود و بازمانده‌گان قربانیان این حمله‌ها در مورد اعضای خانواده‌ی‌شان که قربانی حمله‌های انتحاری شده‌اند، صحبت می‌کنند. حتا حمله‌های انتحاری بر نظامیان در مساجد نیز موضوعی بود که طالبان را در جنگ تبلیغاتی آسیب‌پذیر ‌کرد. طالبان باری به سربازان قول اردوی بلخ حین ادای نماز در مسجد شلیک کردند.

این امر با فرهنگ قداست مسجد در روایت‌های دینی روستایی‌های افغانستان سازگار نیست. در تبلیغات بدون منبع ضد طالبی که بر مبنای دانش پروپاگنداشناسی نوعی تبلیغات سیاه است، به شکست حرمت و قداست مسجد هم اشاره می‌شود. اگر این نوع تبلیغات آسیبی برای طالبان نداشت، آنان نیاز نداشتند که رسانه‌ها را به حمله‌‌ی نظامی تهدید کنند. اما تبلیغات بدون لوگو، منبع و مرجع تولید، نوعی تبلیغات سیاه است که نشر آن از رسانه‌های با اعتبار مشکل حرفه‌ای دارد.