پهلوی پنهان افزایش جرایم جنایی در کابل

بررسی فرازوفرود آمار جرایم جنایی در کلان‌شهری مثل کابل به دلیل کثیرالعاملی جرم و جنایت، پیچیده و دشوار است.

نگاه نو_ ارجاع دادن به یک یا چند عامل شناخته شده می‌تواند حتا در مواردی گمراه‌کننده باشد. در بیش‌تر موارد تحلیل‌های رسانه‌ای یک عامل را هدف‌گیری می‌کند که آن عبارت از عمل‌کرد نیروهای امنیتی به ویژه نیروهای پولیس در مهار ناامنی‌ها است. عمل‌کرد پولیس در کاهش و افزایش آمار جرایم جنایی، در واقع یکی از فاکتورهای قابل بررسی است که به جامعیت یک تحلیل کارشناسانه از وضعیت امنیتی کمک‌کننده است، اما فاکتورهای مهم دیگری نیز برای بررسی وجود دارد. یکی از این فاکتورها که در تحلیل‌های امنیتی و بررسی جرم و جنایت در کشور ما کم‌تر به آن توجه شده، عمل‌کرد باندها و گروه‌های جنایت‌کار است. باندها و گروه‌های جنایت‌کار چگونه عمل می‌کنند و تغییر رفتار و روش آنان در گذر زمان چگونه بر امنیت اثر می‌گذارد؟ در نوشته حاضر، تلاش می‌شود که به این پرسش‌ها پاسخ داده و به افزایش جرایم جنایی در پایتخت از این دریچه نگریسته شود.

البته چنان‌که گفته شد، این موضوع می‌تواند باب بحث و گفتمان کلان‌تری را باز کند برای این‌که تحلیل‌گران امور امنیتی در تحلیل‌های‌شان با در نظر داشت آن، به تحلیل وضعیت امنیتی کابل اهتمام ورزند که در این صورت تحلیل‌های جامع، مؤثر و راه‌گشایی خواهیم داشت. جنایت‌کار، جنایت می‌کند، پولیس مبارزه می‌کند. در این‌جا دو طرف وجود دارد. یک تحلیل خوب امنیتی باید عمل‌کرد هر دو طرف را مورد بررسی قرار دهد.

برای نخستین بار پس از سالیان دراز، نیروهای امنیتی افغانستان، به ویژه نیروهای پولیس ملی و امنیت ملی در یک برنامه هم‌آهنگ، مبارزه جدی‌شان را در زمینه به دام انداختن و بازداشت مجرمان بزرگ و سرباندهای جرم و جنایت‌کاران آغاز کرده‌اند. باور فعلی در دستگاه تصمیم‌گیری امنیتی این است که با پدیده جرم به گونه مجرد نمی‌شود مبارزه کرد، گاهی این جرم حاشیه‌های فربه‌تری دارد. استوار بر این اصل، شیوه مبارزه با جرم از فرد به شبکه‌های جرمی تغییر کرده است.

با تغییر شیوه مبارزه با جرایم، اخیراً چند سرباند عمده جنایت‌کاران بازداشت شدند که این امر باعث ایجاد رعب و وحشت در نزد باندهای جنایت‌کار گردید که در نتیجه آنان اکثراً از کابل متواری شدند و به ولایت‌های هم‌جوار و دورتر از کابل پناه بردند. این تغییر شیوه در برابر شبکه‌های جرمی، فضا را برای جنایت‌کاران تنگ ساخته که این امر به گونه طبیعی پی‌آمدهایی در قبال دارد.

بازداشت شماری از سرباندهای جنایت‌کار و فراری شدن شمار دیگری از آنان، زمینه را برای حضور جنایت‌کاران و باندیست‌های تازه‌به‌دوران‌رسیده فراهم می‌سازد.

الگوی فعالیت باندهای جنایت‌کار سلسله‌مراتبی است. باندهای بزرگ، باندهای متوسط، باندهای کوچک و افراد جنایت‌کار، هرم جرم و جنایت از بالا تا پایین را تشکیل می‌دهند. سرباندهای بزرگ در رأس هرم قرار دارند و باندهای متوسط و کوچک را به دو شکل مستقیم و غیر مستقیم رهبری و کنترل می‌کنند. سرباندهای بزرگ، یا به شکل مستقیم باندهای متوسط، کوچک و افراد جنایت کار را استخدام می‌کنند و از آنان کار می‌گیرند یا به شکل غیر مستقیم از باندهای متوسط، کوچک و افراد جنایت‌کار باج‌گیری می‌کنند. در شکل غیر مستقیم، باندهای متوسط و کوچک ناگزیر به باج‌دهی به سرباندها می‌باشند و اگر به آنان باج ندهند، نمی‌توانند در ساحه تحت پوشش سرباندهای بزرگ، فعالیت داشته باشند. به این ترتیب، وقتی رأس هرم جرم و جنایت متلاشی و متواری شود، باندهای متوسط، باندهای کوچک و افراد جنایت‌کار مجال بروز و حضور پیدا می‌کنند. این حضور نامیمون یک نوع هرج‌ومرج و خودسری را در بین باندهای جنایت‌کار به وجود می‌آورد. باندهای متوسط کوشش می‌کنند تا جای باندهای بزرگ را بگیرند. همین‌گونه باندهای کوچک تلاش می‌کنند، جای باندهای متوسط را بگیرند. از سوی دیگر، سرباندهای متواری شده، تلاش می‌کنند از راه دورتر افراد استخدامی خود را در یک رویکرد انتقام‌جویانه، بیش‌تر به اجرای جرم و جنایت تشویق کنند.

در فرآیند جابه‌جایی در سطوح مختلف هرم جرم و جنایت، به صورت طبیعی آمار جرم و جنایت افزایش می‌یابد و تغییراتی در ماهیت و نوعیت جرم و جنایت نیز به میان می‌آید. جنایت‌کاران تازه‌به‌دوران‌رسیده برای تثبیت جایگاه و موقعیت‌شان در بین حلقات مشخص جرمی، به رفتارهای متفاوت و جنایت‌های «مبتکرانه» روی می‌آورند و یا هم به دلیل بی‌تجربه‌گی و تازه‌کار بودن، جرایمی را مرتکب می‌شوند که برای پولیس و نیروهای کشفی غیرقابل پیش‌بینی است.

در این زمینه به عنوان مثال می‌توان، از کشته‌شدن مهسای شش ساله یاد کرد. طبق بررسی‌های اولی، جنایت‌کارانی که مهسا را اختطاف کرده بودند، یک باند کوچک کم‌تجربه بوده‌اند که به دلیل سراسیمه‌گی و ترس ناشی از بازداشت‌شدن‌شان، زود اقدام به قتل کودک اختطاف شده کردند. باندهای ماهر و با‌تجربه به آسانی افراد ربوده شده را از بین نمی‌برند، چون آنان تجربه‌ی نگهداری افراد ربوده شده، جای مناسب افراد ربوده شده و شیوه‌های باج‌گیری را بلد اند و می‌توانند به شکل سیستماتیک کارشان را طوری انجام دهند که موجب ایجاد سروصدا نشود و به اصطلاح پولیس خبر نشود.

می‌توان گفت که یکی از علت‌های عمده افزایش جرایم جنایی در کابل، بر می‌گردد به جابه‌جایی‌هایی که در هرم جرم و جنایت در پایتخت صورت گرفته است. گفته‌اند که «مجرم از پولیس یک قدم پیش‌تر است.» معنای این سخن این است که پولیس و نیروهای امنیتی بنا به ماهیت وظیفه و کارشان، برنامه‌های‌شان را در یک فرآیند شفاف و رسمی طرح و اجرا می‌کنند و تابع اصول، مقررات و قوانینی هستند که مجرمین نیز می‌توانند از این اصول، مقررات و قوانین آگاه باشند، اما مجرمین خود تابع هیچ گونه قانونی نیستند و بناً به ماهیت فعالیت‌شان، می‌توانند سریع رویکردهای‌شان را تغییر بدهند و به اصطلاح پولیس را غافل‌گیر کنند.

برای واکاوی این موضوع مثال‌های عینی زیادی می‌توان ارایه کرد. چند فرد جنایت‌کار تصمیم می‌گیرند که جنایتی را مرتکب شوند. این تصمیم، فوری گرفته می‌شود و تابع هیچ قانونی نیست. اما در سوی دیگر وقتی نیروهای تنفیذ قانون بر اساس دستور کاری‌شان جهت بازرسی می‌خواهند وارد یک منزل مسکونی شوند، باید تدابیر و مراحل متعدد قانونی را طی کنند؛ مثل هم‌آهنگی میان تیم عملیاتی و پولیس محل، هم‌آهنگی با وکیل گذر منطقه، حضور سارنوال و در صورت ضرورت، نامه دادگاه و… که این مراحل به گونه طبیعی قدرت پاسخ‌دهی نیروهای تنفیذ قانون را در برابر شبکه‌های جرمی بطی می‌سازد.

رهبری وزارت امور داخله از چند ماه به این‌سو، بر اساس اطلاعات موثق، برنامه جدی‌ای را برای متلاشی کردن باندهای جنایت‌کار و شبکه‌های جرمی روی دست گرفته است و این برنامه با جدیت دنبال می‌شود.

قابل یاد‌آوری است، این برنامه در تبانی با متخصصان بخش جرم و الگوبرداری از کشورهای پیرامون که تقریباً وضعیت مشابه با ما دارند، تدوین شده است. این نسخه تدوین شده، کارهای‌خانه‌گی‌ مشخص برای نیروهای امنیتی می‌دهد و به وضاحت مراحل اقدام بالای باندها و شبکه‌های جرمی را تعریف می‌کند. بناً برای دست‌یابی به موفقیت کلی، همکاری و حوصله‌مندی مردم حایز اهمیت است.