ناکامی دیپلماتیک
نگاه نو_ تردیدی نیست که لغو نشست قطر یک ناکامی دیپلماتیک بود، اما این ناکامی فرصتی را فراهم کرده است تا دوباره حکومت، نیروهای سیاسی و فعالان جامعهی مدنی روی یک هیأت که شمار آن کمتر باشد، به توافق برسند. روشن است که فعلاً در مرحلهی مذاکره قرار نداریم. در مرحلهی کنونی هرنشستی که برگزار شود، در آن شرکتکنندهگان پالیسی، اهداف و مواضع خودشان را توضیح میدهند. برای توضیح پالیسی و مواضع هم حدود ۱۰۰ تن کافی است. حتا کای آیده، فرستادهی پیشین دبیر کل سازمان ملل متحد در امور افغانستان، از شمار هیأت انتقاد کرده بود.
رییس جمهور، رییس اجرایی، سیاستمداران، ستادهای انتخاباتی و نهادهای مدنی باید وارد یک بحث جامع برای تهیهی یک فهرست جدید شوند. در فهرست جدید هم باید واقعیتهای افغانستان انعکاس یابد. واقعیتهای افغانستان در چندفرهنگی بودن آن خلاصه نمیشود. نیروهای جدید اجتماعی در افغانستان پس از یازدهی سپتامبر ظهور کردهاند؛ یک نسل از تحصیلکردهگانی که به ارزشهای تمدن معاصر باور دارند. نیروهای ترقیخواه همیشه بخشی از واقعیت افغانستان بودهاند. از شروع قرن بیست تا امروز این نیروها به نحوی در سیاست کشور نقش مهم ایفا کردهاند. نسل پس از یازدهی سپتامبر شهرهای افغانستان هم خودش را وارث همان نیروهای ترقیخواه و پیشرو میداند. این نیرو باید در گفتوگوهایی که در آینده صورت میگیرد، نمایندهی خودش را داشته باشد. نهادهای جامعهی مدنی که برای دفاع از حقوق شهروندی در برابر دولت و نهادهای قدرتمند تلاش میکنند، نیز باید در مذاکره حضور داشته باشند. فعالان حقوق زن هم که واقعیت افغانستان کنونی هستند، باید نمایندهی خودشان را در مذاکره داشته باشند.
از نظر تمام نیروهای پیشرو، صلح و پایان جنگ باید قاعدهی نظم جمهوری را وسیع بسازد. بدون وجود یک جمهوری و مشروعیت انتخاباتی، صلح به میان نمیآید. افغانستان وقتی از منازعه بیرون میشود که همه نیروهای سیاسی جذب یک دموکراسی نمایندهگی شوند. روشن است که دموکراسی الگوهای گوناگون دارد؛ دمکراسیهای پارلمانی و غیرپارلمانی در کشورهای گوناگون دنیا وجود دارد و نتیجهی مثبت هم داده است. کشورهای دموکراتیک از منازعه بیرون شدهاند. حتا دموکراسی در فرهنگهای شرقی هم جواب داده است. افغانستان انواع و اقسام حکومت و نظام سیاسی را تجربه کرده است. پس از کودتای هفت ثور همهی حکومتهایی که روی کار آمدند، ناکام بودند. آخرین حکومت ناکام، امارت ملا محمدعمر بود. او مدعی مشروعیت از ناحیهی فتواهای برخی از عالمان دینی داخلی و خارجی بود؛ اما کل نیروهای سیاسی افغانستان در آن زمان مشروعیت او را قبول نکردند و جنگ ادامه یافت. تجربهی چهل سال اخیر نشان میدهد که تحمیل یک فکر و یک نوع سبک زندهگی بر کل مردم افغانستان، ناکام است.
پس تنها راهی که باقی میماند، این است که اصل جمهوری و مشروعیت انتخاباتی باید مورد قبول همه قرار بگیرد. همه باید در یک دموکراسی نمایندهگی جذب شوند و در چارچوب آن اهداف خود را دنبال کنند. دموکراسی نمایندهگی در جایی شکل میگیرد که نیروهای گوناگون سیاسی و اجتماعی وجود داشته باشند. افغانستان کنونی نیروهای سیاسی و اجتماعی متنوع دارد و به لحاظ فرهنگی هم ناهمگون است، بنابراین راه دیگری غیر از یک دموکراسی نمایندهگی نیست. حکومت مدل عربستان و امارات در افغانستان جواب نمیدهد. این موضوع را باید همهی نیروهایی که میخواهند در آیندهی سیاسی افغانستان نقش داشته باشند، بدانند. به همین دلیل، لازم است که در مذاکره با طالبان روی آیندهی سیاسی افغانستان، نمایندهگان تمام نیروهای سیاسی و اجتماعی حضور داشته باشند. البته حضور حکومت به عنوان نهاد مشروع جمهوری هم ضروری است. دولتستیزی به سود افغانستان نیست و در آینده مشکلات کلانی برای کشور خلق میکند. هیچ نیرویی باید دولتستیزی نکند. مخالفت با پالیسیها و مقامهای حکومتی یک چیز است و دولتستیزی چیزی دیگر. نفی دولت، باید از ادبیات سیاسی ما محو شود. آیندهی سیاسی افغانستان وقتی روشن است که همهی گروهها روی نکاتی که توضیح داده شد، توافق کنند.
گرفته شده از صفحه هشت صبح