تاریخ‌چه صلح بین‌الافغانی

تاریخ‌چه گفت‌وگوهای صلح بین‌الافغانی از ۱۹۸۹ تا ۲۰۱۹

نگاه نو_ بحران فعلی افغانستان پس از کودتای کمونیستی ۷ ثور ۱۳۵۷، آغاز شد و تا کنون که ۴۱ سال از آن می‌گذرد هم‌چنان ادامه دارد و روز به روز بر عمق آن افزوده می‌شود، یکی از مصیبت‌بارترین بحران‌های است که در قرن به وقع پیوسته و همه‌چیز ملت افغانستان را به کام نیستی کشانده و پی‌آمدهای منفی برای منطقه و جهان نیز داشته است. لذا در چنین شرایطی، ضرورت استقرار صلح در افغانستان امر بدیهی و برای ملت ما که همه‌چیزش را از دست داده است یک آرمان و آرزوی بزرگ تلقی می‌شود. فرایند صلح افغانستان عملاً از سال ۱۳۶۱ از سوی سازمان ملل متحد، آغاز و متعاقب آن سازمان کنفرانس اسلامی، کشور‌های منطقه و فرامنطقه‌ای، و تحت فشار افکار عمومی گروه‌های درگیر نیز به پروسه صلح پیوستند و تلاش‌های را در این زمینه انجام دادند که هم اکنون نیز این پروسه به رهبری ایالات متحده امریکا ادامه دارد، از ابتدای بحران یعنی ۷ ثور ۱۳۵۷ که کمونیست‌ها به قدرت رسیدند تا ۱۳۶۷ که روس‌ها از افغانستان خارج شدند طرفین درگیر که عبارت بودند از دولت کمونیستی و گروه‌های مختلف جهادی، به دلیل نفرت شدیدی که مجاهدین از دولت کمونیستی داشتند هیچ گونه مذاکره به منظور استقرار صلح بین آن‌ها صورت نگرفت. لذا به جای مجاهدین، دولت پاکستان ۱۱ دور مذاکرات ژنیو را با دولت کمونیستی افغانستان انجام داد که در نتیجه مذاکرات مذکور نیروهای شوری از افغانستان خارج شدند که مجاهدین افتخار جهاد می‌کنند که کماکان این خروج متأثر از گفت‌وگوی پاکستان بو. اما بعد از خروج روس‌ها از افغانستان چون بحران هم‌چنان ادامه داشت، لذا گفت‌وگوهای بین طرف‌های افغانی انجام شد که متأسفانه هیچ کدام منجر به استقرار صلح نشد. که این گفت‌وگوها تا گفت‌وگوی دوحه قطر قرار زیر هستند.

الف: گفت‌وگوی صلح بین داکتر نجیب‌الله و اتحاد سه‌گانه مجاهدین: طرح صلح همایون‌شاه آصفی: همایون شاه آصفی از بسته‌گان محمد ظاهر شاه، پادشاه سابق است موصوف در آستانه خروج نیروهای شوروی سابق از افغانستان و به منظور جلوگیری از خلای قدرت و انتقال مسالمت‌آمیز قدرت با این شرط که مذاکرات محرمانه بماند. با رژیم کمونیستی در تابستان ۱۹۸۹ با رژیم داکتر نجیب‌الله مذاکرات محرمانه را آغاز کرد در این مذاکرات علاوه بر همایون‌شاه آصفی، داکتر شمس با سیداسحق گیلانی(پیر صاحب) با موافقت گروه سه‌گانه جهادی محاذ ملی، جبهه نجات ملی و حرکت انقلاب اسلامی و سوی رژیم کمونیستی، نجیب‌الله رییس رژیم، عبدالوکیل وزیر امور خارجه و یعقوبی وزیر امنیتی دولت خاد شرکت داشتند. هدف همایون از این مذاکرات صلح، طرح (ماقبل انتقال قدرت) یعنی حکومت موقتی در کابل تشکیل شود که با مجاهدین بسیار نزدیک باشد و این حکومت به عنوان پلی میان کابل و مجاهدین عمل کند. سپس لویه‌جرگه تشکیل گردد و نماینده‌گان لویه‌جرگه، حکومت انتقالی را به وجود بیاورند. دومین مذاکرات میان نماینده‌گان دولت وقت افغانستان و نماینده‌گان سه گروه جهادی در زوریخ سویس صورت گرفت. اما هر دو مذاکرات فوق به دلیل توطئه عبدالوکیل وزیر خارجه رژیم کمونیستی که با داکتر نجیب‌الله و صلحی که با حضور وی بیاید مخالف بود، خنثا شد. نجیب‌الله بعد از شکست این مذاکرات ابتدا خانواده خود را به دهلی فرستاد و خودش نیز بر اساس تبانی با بنین سیوان نماینده سازمان ملل متحد قصد فرار از کشور را داشت، به وسیله نیروهای ژنرال رشید دوستم بازداشت شد که تا زمان اعدامش توسط حکومت طالبان، در مقر سازمان ملل بود.

ب- مذاکرات بین نجیب‌الله و حکمتیار: در آستانه فرار نجیب الله مذاکرات مخفیانه دیگری نیز آقای حکمتیار رهبر حزب اسلامی با داکتر نجیب الله انجام داد که به قول خودش به دلیل کودتای طرفداری ببرک کارمل علیه داکتر نجیب الله شکست خورد، حکمتیار در این زمینه می‌نگارد: من قبل از سقوط نجیب‌الله با وی مذاکره کردم و برایش ساختار حکومت آینده را ترسیم کردم و بر اساس آن مقرر شده بود، ابتدا دولت موقت در افغانستان تشکیل شود، ارتش ملی به وجود آید و بعداً به آرای عمومی مراجعه و یک حکومت اسلامی مقتدر و فراگیر به وجود آید. برای ایجاد این نوع حکومت با نجیب الله به توافق رسیدیم، اما طرفداران کارمل علیه وی کودتا کردند و ما نتوانستیم به اهداف خود نائل آییم.

ج- اقدامات طرفین درگیر بعد از حاکمیت مجاهدین۱۳۷۱-۱۳۸۱: همان طوری که ذکر شد، آقای حکمتیار به دلیل حضور نیروهای جنبش ملی اسلامی دوستم که از ملیشیای رژیم کمونیستی افغانستان بود از شرکت در دولت مجاهدین خودداری نموده بود پس از گفت‌وگوهای مولوی حقانی رییس کمیسیون ۳۱نفره صلح مجاهدان افغان با وی و آقای احمدشاه مسعود، موافقت نمود تا در شورای رهبری مجاهدان افغانستان شرکت کند. یکی از شروط همکاری حکمتیار با مسعود منوط بر خروج نیروهای ازبک‌ها از کابل عنوان شده بود که مسعود نیز با آن موافقت کرد. بر اساس تصمیم کمیسیون میانجی به ریاست مولوی جلال‌الدین حقانی بین مسعود و حکمتیار خروج نیروهای رشید دوستم از کابل آغاز و قلعه‌ی بالاحصار کابل را تخلیه و به نیروهای مشترک مجاهدین تحویل دهند که دوستم مبنی بر توافق‌نامه حکمتیار و مسعود و عدم حضور نیروهای این جنبش در ساختار حکومت اعتراض و تهدید کرد که در صورت اجرای این توافق‌نامه، حکومت مستقل در شمال افغانستان تشکیل خواهد داد. هم‌چنین حزب وحدت اسلامی افغانستان به رهبری عبدالعلی مزاری نیز پس از ماه‌ها دوری از حکومت موقت مجاهدین، دو ماه مذاکره با این حکومت به رهبری صبغت‌الله مجددی به این توافق رسیدند که هشت کرسی در شورا ۵۰ نفری مجاهدان و یک کرسی در شورا رهبری و سه وزارت‌خانه از جمله وزارت کلیدی امنیت به حزب وحدت اسلامی اختصاص یابد، که در اثر توافق فوق مشکل حزب وحدت اسلامی افغانستان با دولت آقای مجددی حل شد. اما جمعیت اسلامی به رهبری آقای ربانی و شخص مسعود با این توافق، مخالفت کرد که اختلاف اساسی حزب وحدت اسلامی با مسعود از همین‌جا آغاز شد. مجددی پس از اتمام دوره‌ی دوماهه‌ی حکومتش قدرت را به ربانی تحویل داد. آقای حکمتیار علی‌رغم معرفی عبدالصبور فرید به عنوان نخست‌وزیر از سوی حزب اسلامی و شرکت خودش در شورای رهبری افغانستان و قبول شرط حکمتیار مبنی بر خروج نظامیان ازبک از کابل، به تاریخ ۵/۱۳۷۱ راکت‌پراگنی خود را بدون وقفه‌ای بر شهر کابل آغاز کرد که نیروی این حزب که در اطراف کابل موضع گرفته بودند، شهر را با توپ و راکت زیر آتش گرفت و نیروهای دولتی نیز به مقابله آنان پرداختند که موشک‌بارانی و راکت‌پراکنی حکمتیار ۲۲ روز دوام کرد و کابل را به جوی خون و ویرانه بدل ساخت، که حامد کرزی معاون وزارت خارجه آن وقت تلفات سه ماه را یک‌هزار و ۵۰۰ نفر اعلام کرد و اعتراف کرد که «در این مدت ما هم‌دیگر را کشته‌ایم و این کاری است بی‌معنا و نامعقول، من مفهوم آن را درک نمی‌توانم کرد.» دولت ربانی نیز به تلافی راکت‌پراکنی و موشک‌باران کابل به وسیله حکمتیار، عبدالصبور فرید، نخست وزیر معرفی شده از سوی حکمتیار را از کار برکنار کرد و هر نوع مصالحه و آشتی را با حکمتیار رد و از کشور‌های دوست، خواستار قطع روابط با حکمتیار شد و این توافق‌نامه ناکام شد و بعد‌ها ائتلافی به وجود آمد که به نام شورای هم‌آهنگی معرفی شد. این شورا مشمول مزاری، حکمتیار و دوستم بود که دیگر دوستم و حکمتیار اختلافی نداشتند و تمام نیروهای جنگی آنان کنار هم بودند، چون در مقابل دولت ربانی که عدم حضور این شورا، بود شکل گرفته بود.

شورای هم‌آهنگی تا محاصره کابل به وسیله طالبان در اواخر سال ۱۳۷۳ که منجر به حذف دو جریان قوی این شورا من‌جمله حزب و حدت اسلامی شد که از این به بعد گفت‌وگوی صلح بین دولت ربانی و طالبان از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۹ آغاز شد. طرف‌های درگیر در زمان اشغال افغانستان، رژیم کمونیستی و گروه‌های متعدد مجاهدین بودند، در حاکمیت مجاهدین طرف درگیر دو گروه عمده جهانی یعنی آقایان حکمتیار و ربانی که هر کدام متحدانی از سایر گروه‌های جهادی را کنار خود داشتند. با حذف حزب اسلامی آقای حکمتیار و حزب وحدت اسلامی مزاری و جایگزین شدن طلبان به جای آنان، در آن برهه زمانی طرفین درگیر دولت ربانی و گروه طالبان اند، آن‌ها چندین دوره مذاکرات صلح چه به صورت بین‌الافغانی آن و چه زیر نظر سازمان ملل متحد و کشور‌های منطقه انجام دادند، به عنوان مثال می‌توان از مذاکرات مسعود با سران طالبان در چهارآسیاب کابل ، مذاکرات علمای دو طرف در پاکستان و هیأت‌های دو طرف در تاشکند، عشق‌آباد و جده‌ی عربستان زیر نظر کنفرانس اسلامی نام برد. اما متأسفانه هیچ کدام از مذاکرات مزبور به صلح دست نیافت، تنها نتیجه عملی مذاکرات فوق تبادله زندانیان طرفین بود. علت شکست تمام مذاکرات صلح آن بود که میانجی‌گران در صدد آشتی میان شخصیت‌های طرفین درگیر بودند، نه میان دیدگاه‌های آنان، لذا ضرورت می‌دانم که دیدگاه‌های طرفین درگیر را مختصر مورد حلاجی و واکاوی قرار داده و بیان کنیم تا کمک باشد در گفت‌وگوی صلح بین‌الافغانی پیش رو.

دیدگاه گروه طالبان: گروه تندرو طالبان پس از اعلام موجودیت در خزان سال ۱۳۷۳، اهداف چهارگانه‌اش را چنین اعلام کرده بود: «ایجاد صلح در افغانستان، خلع سلاح مردم و جمع‌آوری سلاح‌ها، اجرای شریعت اسلامی، ایجاد نظام و حاکمیت اسلامی در افغانستان» پس از ایجاد صلح در افغانستان به عنوان نخستین هدف گروه طالبان عنوان شد، حال باید که صلح مورد نظر این گروه چه نوع صلحی است و آنان در آن برهه زمانی چه تعریف از صلح ارائه کرده بودند؛ ملا عمر، رهبر طالبان در مصاحبه به روزنامه نیوز پاکستان صلح مورد نظرش را چنین توضیح داده بود: «ما مخالف حل بحران از طریق انجام مذاکرات سیاسی نیستیم، ما مذاکرات‌مان را با دیگر گروه‌های افغانی در گذشته داشته‌ایم و این مذاکرات در آینده نیز برای اعاده صلح و امنیت در افغانستان ادامه خواهد یافت، اما باید من اضافه کنم که سرعت پیروزی‌های طالبان بیش‌تر از سرعت انجام مذاکرات طالبان با گروه‌های افغانی می‌باشد و احتمالاً قبل از انجام مذاکرات نیروهای گروه اسلامی طالبان به شمال افغانستان برسند. ما اعتقاد داریم راه حل نظامی برای حل بحران افغانستان با توجه به توافق نکردن گروه‌های افغانی در مذاکرات بهتر و معقول‌تر می‌باشد.» همان طوری که در مصاحبه رهبر طالبان در آن موقع ملاحظه می‌شود چند نکته وجود دارد که دیدگاه مذاکره‌کننده طالبان در این موقع مجزا از آن بینش نیست که لازم به توضیح دارد.

نکته: در این‌جا ادعا شده است که ما مخالف حل بحران از طریق مذاکره نمی‌باشیم و مذاکرات در گذشته با گروه‌های افغانی داشته‌ایم، اما مذاکرات پیش‌رفت نداشته است چون حل بحران افغانستان را از طریق جنگ می‌پندارد در حال حاضر ما شاهد آنیم که ملا برادر با نماینده امریکا زلمی خلیل‌زاد در حال گفت‌وگو هست ولی حملات این گروه را هنوز متوقف نکرده که هنوز تمام ولایات افغانستان در آتش جنگ می‌سوزد و جز کابل که در آتش انتحار و انفجار گروه طالبان می‌سوزد. زیرا به قول آقای ربانی رییس وقت دولت افغانستان که توسط همین گروه جام شهادت را نوشید: «طالبان خود یک طرف قضیه نیستند که مذاکره کنند، هر وقت که اسلام‌آباد، آماده حل قضیه گردید طالبان حتماً داخل مذاکره می‌شوند.» به همین دلیل زمانی که مذاکرات به نتیجه می‌رسید، که میل اسلام‌آباد نبود، طالبان خودشان را کنار می‌کشیدند. به عنوان مثال، طالبان نتیجه‌ای که در مذاکرات عشق‌آباد بین آن‌ها و دولت آقای ربانی به دست آمده بود پس از بازگشت به افغانستان به کلی نادیده گرفتند. هم‌چنین در مصاحبه امیر وقت طالبان اظهار شده بود که به دلیل عدم توافق با گروه‌های افغانی جنگ بهترین راه حل بحران افغانستان است که این نظریه را هنوز پیروان امیر طالبان ادامه داده‌اند. در تمام مذاکرات قبلی طالبان صرفاً از مخالفان‌شان می‌خواهد که سلاح‌های‌شان را به زمین گذاشته و تسلیم آن‌ها شده و طبق دستور بینش طالبان عمل کنند. طبیعی است که پذیرش چنین خواسته‌های غیر معقول از سوی مخالفان به هیچ عنوان مقدور نمی‌باشد. که این به معنای آن است که تمام تجهیزات دولت را در اختیار آنان قرار داده تا صلح بیاید. به عنوان نمونه جریان یکی از مذاکرات را مسعود وزیر دفاع دولت اسلامی آن وقت در روزنامه الحیاه بیان داشته است: «زمانیکه طالبان به دروازه‌های کابل رسیدند و ما بر شهر سیطره‌ای کامل داشتیم، من فقط همراه سه نفر از محافظانم نزد آن‌ها رفتم جلسه‌ای برگزار شد که در آن جلسه ملا ربانی (مرد شماره دوم طالبان)، ملاترابی و ملا غوث به استثنای ملا عمر امیر طالبان حضور داشتند. از آن‌ها پرسیدم چه می‌خواهید؟ گفتند: «ما خواهان اجرای شریعت، مبارزه با منکرات جمع‌آوری سلاح از سطح کشور و واگذار نکردن پست‌های دولتی به کمونیست‌ها هستیم.» گفتم: «من نیز چنین اعتقادی دارم.» ولی در ضمن اشاره کردم که من فرماندهی نیستم که فقط ده قبضه کلاشینکوف داشته باشم و بلافاصله آن‌ها را تحویل دهم، بلکه من ارتش تمام‌عیار، مجهز به تانک و توپ و مهمات در اختیار دارم، چگونه می‌توانم این همه را تحویل دهم؟ و افزودم: «راهکاری برای حل مشکل ارائه دهید» در این هنگام آن‌ها به یک‌دیگر نگاه کردند و گفتند: «ما نمی‌دانیم با وضعیت چگونه برخورد کنیم.»» با توجه به این خودکامه‌گی و بی‌اختیاری، آیا صلحی را که از ملابرادر می‌طلبیم، نگاهی داشته باشیم به سخنان عمران خان که گفت حکومت موقت در افغانستان در راه است، از دید تئوری سیاست، باید این نکته را مورد حلاجی قرار داد، نه این که واکنش و اظهارات ایشان را مداخله در امور داخلی تلقی کرد. بلکه دال بر این باشد که حکومت پاکستان روزنه‌ی گفت‌وگوی صلح را برای حل بحران افغانستان باز کرده است. از تاریخ‌چه گفت‌وگوی صلح منتج می‌شود که اگر کشور‌های منطقه به ویژه پاکستان نخواهند که بحران افغانستان حل بشود ما صلحی نخواهم داشت، بنا بر این باید نقش پاکستان را در گفت‌وگوی صلح بین‌الافغانی ۲۰۱۹جاری برجسته بدانیم و دست همکاری دراز کنیم.

با کمال تأسف طالبان تاکنون حتا یک پیمان صلح را که به آن وفادار مانده باشند، با مخالفان‌شان امضا نکرده‌اند. در این ایام که روزنه صلح باز شده، باید کشور‌های منطقه را دولت مرکزی از طریق سازمان ملل وادار به همکاری کنند که نباید این روزنه بسته شود. اگر کشورهای منطقه همکاری نداشته باشند، گروع طالبان همان پیمان‌شکن عشق‌آباد خواهد بود و زلمی خلیل‌زاد هیچ ضمانتی برای صلح پایدار نیست، تنها تلقی بر آن است که پرده روشنایی برای گفت‌وگوی صلح اندا
به گزارش مهدی حسنی