از ‘جمعه’ تا ‘شنبه’؛ سی سال کاراکتر ‘افغانی’ در سینمای ایران

نگاه نو_ در روزهای گذشته اعتراض دو مستندساز افغان به دو مستند ایرانی با موضوع افغان‌های مهاجر خبرساز شد
“هر کشوری برای خود سیاهانی دارد. سیاهان ایران هم افغانی‌ها هستند.”
منبع اصلی این گفته را نتوانستم پیدا کنم، اما در وبسایت “خانه فیلم مخملباف” این جمله به نقل از نویسنده ترک، نوال چیزگن و درباره فیلم “بایسیکل‌ران” نوشته شده است.
فیلمی که کارگردانش محسن مخملباف، به احتمال زیاد، اولین بار پای این “سیاهان” را به سینمای ایران بعد از انقلاب باز کرد. با فیلم‌ “بایسیکل‌ران”‌ و بعدها “دستفروش”.
از آن زمان به بعد کارگردان‌های دیگری هم به افغان‌ها و مساله بودن آنها در ایران پرداخته‌اند. گاه با دستمایه‌های عاشقانه، گاه با رویکردی طنزگونه و گاهی هم با پرداختی آسیب‌شناسانه.
علاوه بر کارهای سینمایی و تلویزیونی، چند تایی هم مستند درباره افغان‌ها ساخته شده است.
خاتمه لوح تقدیر بهترین کارگردانی مستند بلند را در بخش ملی جشنواره حقیقت گرفت
خشت اولی که کج گذاشته شد
در روزهای گذشته اعتراض دو مستندساز افغان به دو مستند ایرانی با موضوع افغان‌های مهاجر خبرساز شد.
فیلم‌های “اکسدوس” به کارگرانی بهمن کیارستمی و “خاتمه” ساخته مشترک مهدی و هادی زارعی، در دوازدهمین جشنواره “سینماحقیقت” به نمایش درآمدند. جشنواره‌ای که به فیلم‌های مستند اختصاص دارد.
بهمن کیارستمی در مستندش نگاهی کرده به موج بازگشت افغان‌های مهاجر به افغانستان و در یک روز کاری، سری به “مرکز بازگشت امام رضا” در تهران زده است. مرکزی که برای بازگشت داوطلبانه افغان‌هایی است که بدون مدرک اقامتی در ایران زندگی می‌کنند.
فیلم “خاتمه” هم داستان یک خانواده پشتون ساکن ایران است، که دخترشان “خاتمه” برای فرار از ازدواجی اجباری به بهزیستی شیراز پناه برده است.
حالا مردان خانواده و پیشاپیش همه “گلاب”، بردار “خاتمه” آمده‌اند که او را دوباره به خانه ببرند. چون آنطور که “گلاب” می‌گوید “افغانی‌ها نمی‌گذراند دخترشان تصمیم بگیرد، دختر افغانی‌ها حق ندارد موبایل داشته باشد، درس بخواند، از خانه بیرون برود،
غلامرضا جعفری، مستندساز افغان با فیلم “بی‌سرزمین‌تر از باد” در جشنواره امسال شرکت کرده بود
غلامرضا جعفری، مستندساز افغان که خود ساکن ایران است، اولین کسی بود که به “اکسدوس” و “خاتمه” اعتراض کرد.
آقای جعفری درنشستی در حاشیه جشنواره گفت: “سنگ بنای فیلم ساختن درباره مهاجران افغان در ایران کج گذاشته شده و فیلم‌هایی که ساخته می‌شود شبیه افغان‌ها و منش آنها نیست.”
سامره رضایی، که او هم ساکن ایران است، دیگر مستندساز افغان بود که به این دو فیلم اعتراض کرد.
خانم رضایی در گفتگو با بی‌بی‌سی، نگاه این دو فیلم به مهاجران افغان و زندگی آنها را “یکسویه و تحقیرآمیز” خواند.
او می‌گوید “خاتمه”، داستان یک خانواده مشخص است، با مشکلات، تعصبات و آسیب‌های مشخص، اما فیلم به گونه‌ای ساخته شده که بینده ناخودآگاه این مشکلات را به تمام جامعه افغانستان تعمیم می‌دهد.
خانم رضایی “اکسدوس” را هم فیلمی می‌داند که “با سوژه قرار دادن افغان‌های ساده، محروم از تحصیل و آسیب‌دیده، تلاش می‌کند مخاطب ایرانی را بخنداند.
سامره رضایی، مستندساز و بازیگر افغان می‌گوید به خاطر قیافه‌اش از بازی در چند فیلم ایرانی بازمانده است
بازی در مقابل دوربین؟
نکته دیگری که در هر دو فیلم، مورد توجه منتقدان قرار گرفته، برخورد خودمانی و دوستانه کارکنان اردوگاه و بهزیستی با افغان‌هاست.
همه افغان‌هایی که در ایران زندگی کرده‌اند، دستکم یکبار گذرشان به اداره‌های امور مهاجران افتاده است.
مسلما هیچ کدام از آنها، بخصوص اگر بی‌مدرک باشند، این جمله را در این ادارات نخواهد شنید: ‘اینجا فیلم‌گرفتن ممنوعه، چون شما فیلم گرفتین، این سطل آشغال رو ببر خالی کن!”‘
سامره رضایی می‌گوید شاید “حضور دوربین” سبب شده تا گفتگوها و برخوردهای هر روزه، جای خود را به بازی ناخواسته‌ای بدهند.
خود بهمن کیارستمی اما معتقد است که فیلمش، تنها بخشی از زندگی مهاجران افغان در ایران، آن هم در مقطعی خاص، یعنی در حال ترک ایران را روایت می‌کند.
“اکسدوس” اولین کار کیارستمی درباره مهاجران افغان نیست. او قبلا دو کتاب “فتو ریاحی” و “گلشهر” را در همین زمینه منتشر کرده که با استقبال خوب افغان‌ها هم در ایران و هم در افغانستان روبرو شد.
اما آقای کیارستمی پیش از آغاز جشنواره سینماحقیقت به خبرگزاری ایسنا گفته: “یک بار راف کات‌ فیلم را در دانشگاه هرات نشان دادیم که به دلیل همین حساسیت‌ها، نمایش فیلم حتی به نیمه هم نرسید. فکر می‌کنم اگر روزی قرار باشد این فیلم در افغانستان نمایش داده شود باید نسخه‌ دیگری از آن تدوین شود.
حسین دانش، منتقد افغان نگاه کارگردانان ایرانی به مساله افغان‌ها را نگاهی بالا به پایین می‌داند
‘نگاه بالا به پایین’
حسین دانش، منتقد افغان و تکنسین سینما، در سوئد زندگی می‌کند.
او به بی‌بی‌سی گفت که در ساخت فیلم “سفر قندهار”، ساخته محسن مخملباف و “زمزمه بودا”، ساخته حسین قاسمی همکاری داشته اما به دلیل نوع نگاه این دو فیلمساز به افغانستان، از ادامه کار با آنها انصراف داده است.
نگاهی که آقای دانش آن را “نگاه بالا به پایین” و “برخاسته از ترحم طبقه برتر بر طبقه پایین‌تر” می‌داند.
حسین دانش می‌گوید: “در سفر قندهار، افغانستان سرزمینی است، فاقد فرهنگ و فقط گرفتار در جنگ و جهل. مردمی که به گفته پزشک فیلم به خاطر به دست آوردن یک لقمه نان دروغ می‌گویند و به خاطر پول حاضرند آدم بکشند.”
حسین دانش معتقد است که نگاه شماری از فیلمسازان ایرانی به افغانستان در سطح مانده و کمتر توانسته‌اند به عمق زندگی افغان‌ها نفوذ کنند.
کارگردان‌های ایرانی، در مواردی نقش محوری داستان را به یک “افغانی” داده‌اند، یا هم در نقش‌های حاشیه‌ای از او بازی گرفته‌اند.
هرچند بجز در دو سه مورد، این “افغانی”، کارکتری بوده یا مجرم و معتاد و یا هم کارگری گرفتار در فقر و بی‌سواد.
بایسیکل‌ران ساخته محسن مخملباف از اولین فیلم‌های ایران بعد از انقلاب بود که افغان‌ها سوژه اصلی‌اش بودند
کارکتر افغان فیلم‌های “جمعه”، حسن یکتاپناه، “باران”، مجید مجیدی، “حیران”، شالیزه عارف‌پور، “روبان قرمز”، حاتمی کیا، “دلبران”، ابوالفضل جلیلی و چندین فیلم و سریال دیگر، مهاجر غیرقانونی است، کارگر است، دستفروش است، نگهبان است.
کارکتر افغان در سریال “شیوع”، ساخته محمود معظمی، عامل انتقال ویروسی آمریکایی به ایران است که به تعبیر خبرگزاری فارس ” پتانسیل داعش سازی مهاجرین را در نگاه جامعه ایرانی با نماد لباس افعانستانی و ویروس آمریکایی دارد.”
در فیلم “پرواز را به خاطر بسپار”، ساخته حمید درخشان، پلیس که در جستجوی دختری گمشده است، از مردم می‌پرسد: “در این روزها آدم مشکوکی این دور و بر ندیدید؟ مثل ولگردها یا افغانی‌ها؟”
در “ابد و یک روز” ساخته سعید روستایی، که یکی از تحسین‌شده‌ترین ساخته‌های سینمای ایران است، افغان‌ها، مردمی هستند که پول می‌دهند و دختر می‌خرند و از آن طرف به بیننده چنین القا می‌شود که برای یک دختر و خانواده‌اش، فاجعه‌بارترین اتفاق، وصلت با یک “افغانی” است.
نمی‌شود انکار کرد که این کارگری‌ها، این ممنوعه بودن ها و این ترس‌ها و بدبینی‌ها، واقعیت زندگی افغان‌های مهاجر در ایران است، اما نه همه واقعیت.
جواد رضویان در نقش “نذیر شنبه” در سریال چارخونه
شنبه‌ای که افغان نبود
در سال ۹۴ و همزمان با پخش سریال “شیوع” از تلویزیون ایران، محمد افسر رهبین، رایزن فرهنگی سفارت افغانستان در تهران نوشت: “متعجم که چرا کارگردانان ایران از میان این همه دانشمند، هنرمند، نویسنده، مهندس و مخترع که در میان مهاجران افغانستان هستند، به سراغ شخصیت‌های خیالی و کذایی می‌روند؟”
ده سال پیش از آن وزارت‌های خارجه و اطلاعات و فرهنگ افغانستان به پخش سریال “چارخونه”، ساخته سروش صحت اعتراض رسمی کردند.
سریالی که در آن جواد رضویان، نقش “نذیر شنبه” را بازی می‌کرد. یک ایرانی که با نام و لهجه مضحکش، سعی می‌کند خود را “افغانی” جا بزند و سر یک خانواده ایرانی کلاه بگذارد.
نام و نوع خاص گویش “نذیر شنبه”، برای سال‌ها دستمایه جوک ساختن درباره افغان‌ها بود.
و اعتراض‌ها هم به جایی نرسید. سریال “چارخونه” در سال ۱۳۹۳، بار دیگر در شبکه خانگی “آی فیلم” روی آنتن رفت.
فیلم شنل با بازی باران کوثری
تصویر مثبت اما غیرواقعی
مواردی هم در سینمای ایران بوده که کارگردان سعی کرده، چهره‌ای مثبت از مهاجر افغان نشان بدهد.
صحرا در فیلم “شنل”، ساخته حسین کندری، در بیمارستان کار می‌کند. با دخترش زندگی آبرومندی دارد، ماشین دارد، دوستانی دارد. اما در ادامه داستان مشخص می‌شود که او “افغانی” است، مدرک شناسایی ندارد، دخترش هم مدرک شناسایی ندارد، هرچند مدرسه می‌رود.
افغان‌هایی که در ایران زندگی کرده‌اند، می‌دانند که اینها اگرچه تصاویر زیبایی است اما واقعیت زندگی یک افغان آن هم بدون مدرک شناسایی درایران نیست.
حسن ناظر، فیلم‌ساز ایرانی ساکن اسکاتلند هم مشکل اصلی را در شناخت ناقص کارگردانان ایرانی از زندگی افغان‎ها می‌داند.
حسن ناظر، فیلمساز ایرانی، می‌گوید سینماگران افغان هم در روایت رایج از زندگی افغان‌ها بی‌تقصیر نیستند
‘فیلمسازان افغان هم مقصرند’
اما آقای ناظر فیلمسازان افغان را هم در این شناخت نادرست مقصر می‌داند.
او معتقد است که نشان دادن تصویر درد و رنج، فقر و آسیب‌های اجتماعی در فیلم‌ها، توجه جشنواره‌های جهانی را جلب می‌کند، بنابراین خود کارگردان‌های افغان هم همیشه به همین جنبه از زندگی هموطنان‌شان پرداخته‌اند.
آقای ناظر می‌گوید نباید همه تقصیر را به گردن کارگردان‌های ایرانی انداخت، چون روایت خیلی از آنها، روایتی دست دوم و برگرفته از روایت کارگردان‌های افغان است.
به باور آقای ناظر فیلمسازان افغان باید تلاش کنند، جنبه‌های واقعی‌تری از زندگی و فرهنگ افغان‌ها را که تا به حال پنهان مانده، به تصویر بکشند و “تصویر سیاه و کلیشه‌ای رایج‌شده” را عوض کنند.
سازندگان خندوانه در چند مورد مهاجران افغان ساکن ایران را
سازندگان خندوانه در چند مورد مهاجران افغان ساکن ایران را به برنامه دعوت کردند
کارهای خوبی که شده
سامره رضایی، بازیگر و مستندساز می‌گوید در گذشته برای بازی در چند فیلم در باره افغان‌ها پیشنهاد شده اما چون به قول دست اندرکاران “قیافه‌اش به افغانی‌ها” نمی‌خورده، کنار گذاشته شده است.
با این حال خانم رضایی می‌گوید در سال‌های اخیر، تلاش‌هایی برای “ارائه تصویری واقعی‌تر” از افغان‌ها شده است. از جمله پخش برنامه “وطندار” از تلویزیون ایران که به مهاجران افغان و زندگی آنها اختصاص دارد و همین طور دعوت از نخبگان افغان به برنامه خندوانه.
برنامه‌هایی که تلاش کرده‌اند به جامعه میزبان بگویند، نام همه مهاجران “شنبه” و “چهارشنبه” نیست. همه شان مجرم و معتاد نیستند. همه شان بی‌سواد نیستند. و نهایتا اینکه افغان بودن به قیافه نیست.
سامره رضایی معتقد است که مستندسازان در شکستن این “کلیشه‌های نادرست” نقش مهم‌تری دارند. چرا که به گفته او بخش زیادی از فیلم‌های سینمایی و سریال های تلویزیونی، جنبه مصرفی دارند، می آیند و می روند و فراموش می شوند.
اما مستندها می‌مانند و روزی روزگاری کسانی به آنها استناد خواهند کرد.
ناگفته نماند که در پایان جشنواره دوازدهم حقیقت، “اکسدوس”، جایزه بهترین مستند بلند در بخش بین‌الملل را برد و “خاتمه” هم در بخش ملی، جایزه بهترین تدوین و لوح تقدیر بهترین کارگردانی مستند بلند را گرفتا