نه دوحه نه سمرقند، بلکه غزنی
نگاع نو_ در بحبوحه گفتوگوهای مقدماتی صلح میان امریکا و طالبان، طرح گفتوگوی بینالافغانی مطرح گردید که با برگزاری نشست مسکو در ماه فبروری سال روان میلادی میان رهبران طالب و سیاسیون افغان این مهم در غیابت نمایندهگان حکومت افغانستان محقَق گردید. گرچند برگزاری چنین نشستها نتایج ملموسی در پی ندارند، اما نگارنده از هر حرکت و اقدامی که به گفتوگو و صحبت بهجای تفنگ فرصت داده شود استقبال میکند. چه خوب است که چنین نشستها ادامه یابند و در نهایت فهرست خواستهای جناحهای دخیل در قضایای سیاسی – امنیتی افغانستان آفتابی گردد تا ملت افغانستان در پرتو آن تصامیم لازم اتخاذ کنند.
قرار بود گفتمان بینالافغانی صلح به تاریخ ۲۱ اپریل سال روان میلادی در شهر دوحه، پایتخت قطر میان نمایندهگان دولت جمهوری اسلامی افغانستان که از اقشار مختلف جامعه افغانستان نمایندهگی میکردند و گروه طالبان برگزار گردد اما بنا بر مخالفت طالبان با فهرست اشتراککنندهگان از جانب دولت جمهوری اسلامی افغانستان، مداخله سیاسیون غیر حکومتی افغانستان و نارضایتی دولت افغانستان از فهرست پیشنهادی دولت قطر، نشست مذکور لغو گردید.
پس از صدور قطعنامه لویهجرگه مشورتی صلح، رییس جمهور اشرف غنی وعده سپرد که «دولت افغانستان هیات مذاکره تعیین خواهد کرد – نه لشکر مذاکره.» به هر صورت، به نظر میرسد که برگزاری نشست بینالافغانی در دوحه ممکن نیست. از قراین بر میآید که کشور میزبان برای طرفهای نشست بینالافغانی و کشورهای دخیل در روند صلح افغانستان، مهم است. تضادهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی با کشور قطر در این خصوص مشکلساز است. از جانبی هم پس از رد فهرست ۲۵۰ نفری دولت جمهوری اسلامی افغانستان از جانب قطر به فرمایش طالبان و تهیه فهرست «ناموزون»، رابطه کابل – دوحه نیز متزلزل به نظر میرسد. روی همرفته، گزینهی بعدی نشست بینالافغانی، شهر تاریخی سمرقند گفته شده است. گرچند ازبیکستان تا حدودی میزبان بیطرف شمرده میشود اما وجود پایگاه نظامی کاشخی – خانآباد یا K2 امریکا در آن کشور که تا سال ۲۰۰۵ از آن به عنوان پایگاه سرکوب طالبان استفاده شده و همچنان نزدیکی تاشکند با مسکو شاید بتواند نشست مذکور را تحت شعاع در آورد.
همزمان با بحث نشست بینالافغانی صلح، ششمین دور گفتوگوهای مقدماتی برای بیرونرفت از بحران افغانستان میان زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه امریکا برای صلح در افغانستان با رهبران گروه طالبان که از آن به نام مذاکرات دوحه یاد میشود، آغاز گردیده است. نخستین دور این گفتوگوها در ۱۲ اکتوبر سال ۲۰۱۸ در شهر دوحه قطر آغاز گردید. به استثنای دور سوم این گفتوگوها که در شهر ابوظبی امارات متحده عربی برگزار شد، قطر میزبان سایر نشستها بوده است.
دوحه یا غزنی؟
دوحه، پایتخت یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان و شهری است با آسمان خراشهای جادویی و مجلل، کورنیشهای دلفریب که چشمانداز مبهوتکنندهای از سواحل خلیج فارس را با زیبایی مسحورکننده معماری شهری میآمیزد، جزایر مصنوعی مروارید و مرکزهای فروش بیمانند. دوحه به بهشت فراریان مالیاتی جهان و کشورهای عقبمانده و به باغ «معلق بابل» تروریستان مدرن میماند. از طرف دیگر، دوحه شهری است که بزرگترین مرکز جاسوسی سازمان استخباراتی امریکا یا سیا در شرق میانه و دفتر سیاسی طالبان را میزبانی میکند.
با در نظر داشت نکات فوقالذکر، پیشنهاد ما این است تا نشست بینالافغانی صلح در داخل برگزار گردد. تا از یک طرف به جهانیان پیام بسیار روشن بفرستیم که ما ظرفیت حل چالشها و مشکلات خودمان را داریم و از طرف دیگر عوامل نفوذی بیرونی را دفع سازیم. گذشته از آن عوامل متعددی که در ذیل این نبشته به آنها پرداخته شده نیز میتواند ادلهای برای این پیشنهاد ما گردد.
گرچند همه ولایات افغانستان ظرفیت برگزاری چنین نشستها را داشته و صد البته که خواهان آن نیز هستند. اما بنا بر برخی ملحوظات متعدد، شهر غزنی میتواند یکی از گزینههای شایسته برای برگزاری نشست بینالافغانی صلح باشد.
میپذیریم که غزنی مهمانسرای آبی – خاکی آختاپوس دوحه را ندارد، نه پارک اسبایر دوحه در آنجا است، نه آسمانخراشها و سیر قایقرانی در کنارههای کورنیش خلیج فارس را دارد و نه هم جزایر مروارید را. اما غزنی با این همه نداشتهها، بر تارک تاریخ این جغرافیا ایستاده و جایگاه استراتژیک و حیاتی این شهر انکارناپذیر است. فراتر از همه، غزنی مرکز فرهنگ و تمدن جهان اسلام است که این ویژهگیِ انکارناپذیر، باید جاذبه بیشتری برای اشتراککنندهگان این نشست که داعیه اسلام دارند، خلق کند. غزنی، شهر شاهکارهای ادبی و فرهنگی جهان اسلام است و با برگزاری نشست بینالافغانی در غزنی، شکوه تمدن مشترک ما احیا گردیده و به عظمت تاریخی آن تمکین صورت میگیرد.
موقعیت استراتژیک و جایگاه سیاسی غزنی برای طرفهای درگیر نیز اهمیت دارد. غزنی یکی از ولایتهای بیطرف و بیغرض در قضایای دو دههی اخیر افغانستان بوده و از جانبی هم قربانی خشونتهای جاری در کشور است. غزنی سال گذشته مورد هجوم سیل آسای هزاران طالب قرار گرفت و به کام خون و خشونت فرو رفت، شهر آتش گرفت، انسانها آواره و بیخانمان شدند. بر علاوه آن، باشندهگان غزنی طی ۱۵ سال گذشته شبی را به راحتی نخوابیدهاند و تقریباً هر خانواده از جنگ متضرر گردیده است. بناً این حق مردم غزنی است تا افتخار میزبانی نشست بینالافغانی صلح را به جای دوحه داشته باشند. نیاز است تا اشتراککنندهگان نشست بینالافغانی صلح مشکلات مردم را از نزدیک مشاهده نمایند و درد و رنج مردم را با گوشت و پوست لمس کنند.
با برگزاری گفتوگوهای بینالافغانی صلح در غزنی، یک شهر سوخته احیا میگردد. اگر این نشست در بیرون از افغانستان برگزار گردد مصارف گزافی را در پی خواهد داشت. فهرست اشتراککنندهگان تحت نظر کشور میزبان ترتیب خواهد شد، اما وقتی نشست در غزنی برگزار گردد، نیاز نیست صدها هزار دالر برای میزبانی نشست در آن به مصرف برسد، هواپیماهای گرانقیمت برای انتقال صدها اشتراککننده چارتر شوند و یا بدتر از همه، خواست و مطالب کشورهای میزبان مانند قطر، امارات متحدهی عربی، عربستان سعودی، روسیه یا ازبیکستان را به عهده بگیریم.
گذشته از آن، با برگزاری گفتوگوهای بینالافغانی در غزنی، اذهان عامه جهان در مقابل ما تغییر خواهد کرد. ارادهی و درایت ما را تحسین خواهند کرد. با این کار قضاوت عادلانه تاریخ را نیز در کارنامه خویش خواهیم داشت و برای همه جهان پیام خواهیم داد که ما میتوانیم از پی حل مشکلات در داخل میهن خویش برایم و آن را به نتیجه مطلوب برسانیم. در نهایت با برگزاری نشست صلح در غزنی، این شهر در محراق توجه رسانههای جهان قرار خواهد گرفت و در فرجام جنگ، جاذبه توریستی این شهر سبب خواهد شد تا میلیونها افغانی از بابت سیاحت به خزانه دولت واریز گردد.
شاید پرسش تامین امنیت این نشست مطرح گردد. نگارنده را نظر این است تا یک قطعه مشترک نظامی از نیروهای امنیتی افغان و طالبان ایجاد گردد و با کار مشترک امنیت اشتراککنندهگان نشست و محل برگزاری آن را به صورت همآهنگ تامین کنند. با این کار، درس عملی صلح را مشق کنند که آیا میتوانند در فردای جنگ با هم کار کنند یا خیر.
نصیراحمد ترهکی