فرایند صلح افغانستان در سایه دیدگاههای متعارض بازیگران
روند کنونی گفتوگوهای صلح افغانستان به یک معمای پیچیده و چندلایه تبدیل شده است. امضای توافق شتابزده امریکا – طالبان و دخالت متنوع بازیگران منطقهای و فرامنطقهای، بر این پیچیدهگی و معما افزوده است. افزون بر این، در سطح داخلی نیز بازیگران دیدگاهها و موقفگیریهای متضادی دارند که منجر به پیچیدهتر شدن روند صلح و ابهام برایند آن میشود. با پدیدار شدن این وضعیت، میتوان گفت که صلح افغانستان اکنون در کشاکش طیفی از بازیگران متعارض قرار دارد و این کشاکش روی سرنوشت صلح تأثیر خواهد گذاشت. به باور من، در کشاکش این تعارضات، دستیابی به صلح چندان محتمل به نظر نمیآید، بلکه کماکان سناریوی یأسآور ناکامی گفتوگوهای صلح زیاد محتمل به نظر میآید. حال پرسش این است که بازیگران متعارض روند کنونی گفتوگوهای صلح افغانستان کداماند؟ نقش هریک از بازیگران در این روند چیست؟
طیفی از بازیگران داخلی و بیرونی در فرایند صلح افغانستان نقش دارند که هریک با مواضع مشخص در این فرایند به نقشآفرینی میپردازند. این تعارض دیدگاههای بازیگران را میتوان به دو حلقه اصلی و فرعی دستهبندی کرد.
حلقه اول – بازیگران اصلی
- دولت افغانستان: در مذاکرات صلح چند طرف وجود دارد که یکی از طرفهای اصلی، دولت افغانستان تلقی میشود. در درون دولت افغانستان نسبت به روند جاری گفتوگوهای صلح دو صف با دیدگاههای متعارض شکل گرفته است. صف اول با محوریت رییس جمهور غنی و طرفداران دیدگاه او تشکیل شده که نسبت به گفتوگوهای صلح موقف مشخص خود را دارند. بازیگران این صف، با خلق گفتمان جمهوریت در برابر امارت، موقف خود نسبت به صلح را در چتر جمهوریت مطرح کردند. اما از هنگامی که بحث اداره موقت به عنوان یک سناریو به میان آمد، صلح برایشان خطرآفرین شده است. طرفداران این موقف، به دنبال صلحیاند که به شکست نظام منجر نشود، بلکه صلح باید در زیر سایه نظام کنونی صورت بگیرد. حتا اگر گفتوگوهای صلح هم ناکام شود، نباید به فرمول اداره موقت تن داده شود، زیرا این فرمول به معنای برگشت به بیست سال پیش است؛ فرمولی که بارها در تاریخ سیاسی افغانستان اتفاق افتیده است. چنانکه به تازهگی رییس جمهور غنی در سخنانش گفته است که قدرت باید از طریق انتخابات به رییس جمهور آینده افغانستان انتقال یابد.
در کنار این موقف، صف دیگری با محوریت شورای عالی مصالحه ملی و سیاسیون بیرون از حکومت و رهبران برخی احزاب سیاسی چون حامد کرزی، رسول سیاف، رحمتالله نبیل، محمدکریم خلیلی، سیدمنصور نادری و سیداسحاق گیلانی قرار دارند. این حلقه که از یک طرف با رییس جمهور غنی به دلیل مخالفت با برنامههایش میانه خوبی ندارد و از سوی دیگر نسبت به روند کنونی گفتوگوهای خوشبین به نظر میرسد، برخلاف حلقه رییس جمهور غنی تقلا دارد تا مذاکرات کنونی صلح به نتیجه برسد؛ حتا اگر برایند آن شکلگیری اداره موقت باشد. اینها ادعا دارند که آنچه مهم است، حفظ دستآوردهای دو دهه اخیر است، نه اینکه چه کسی در راس قدرت باشد. بنابراین، در صورتی که دستآوردهای دو دهه اخیر حفظ شود، اگر ماحصل مذاکرات صلح تشکیل اداره موقت هم باشد، باید از صلح حمایت کرد. به این ترتیب دیده میشود که هم حکومت و هم سایر رهبران سیاسی کشور نگاه متضاد، منفعتطلبانه و ابزاری به روند جاری گفتوگوهای صلح دارند. ملاک موافقت و مخالفت آنها با پروسه صلح، بیشتر با منافع شخصیشان تعریف میشود تا منافع ملی. این چنددستهگی میان بازیگران داخلی و نگاه ابزاری نسبت به صلح، میتواند هم مسیر گفتوگوها را عوض کند و هم باعث شود که گفتوگوهای صلح به زودی نتیجهبخش نباشد.
۲- طالبان
طالبان یکی دیگر از طرفهای اصلی مذاکرات صلح هستند؛ طرفی که به دنبال توافق با ایالات متحده امریکا نسبت به روند کنونی گفتوگوهای صلح موافق هستند. این موافقت و خوشبینی طالبان نسبت به صلح، برایند وضعیتی است که در اثر تغییر نگرش امریکا نسبت به این گروه رخ داده است و عامل موفقیت آنها در مذاکرات فعلی شده است. درشتترین نمونههای بالا بودن دست طالبان در میز مذاکرات صلح، آزادی پنج هزار زندانی این گروه، طرح بیرون شدن نیروهای خارجی، نپذیرفتن آتشبس و تداوم خشونت است. گروه طالبان در گفتوگوهای فعلی در صدد گذار تدریجی از حکومت فعلی به نظام مطلوب خود هستند، به همین دلیل لزوم به توافق سریع نمیبینند و نگرانی از طولانی شدن مذاکرات هم ندارند. طالبان درگفتوگوها صلح دنبال دو سناریو برای نظام آینده افعانستان هستند. سناریوی نخست، رفتن به سمت اداره موقت و سهیم شدن در قدرت به صورت نصف ـ نصف و سناریوی دوم ایجاد امارت اسلامی است. هرچند تا حال تاکیدشان بیشتر روی امارت اسلامی است، اما از میان این دو سناریو، محتملترین سناریو همان سناریوی نخست است که در دور دوم مذاکرات روی آن میان دو طرف گفتوگو خواهد شد.
۳- امریکا
امریکا در موضوع صلح افغانستان جانب خیلی مهم است، یک ایتلاف بزرگ را رهبری میکند، در افغانستان سرباز دارد، مذاکرات صلح را راه انداخت و با طالبان توافق کرد. در واقع، از زمان راهاندازی گفتوگوهای صلح افغانستان تا رسیدن به اینجای کار، نقش امریکا قابل ملاحظه بوده است. به دنبال توافق امریکا-طالبان، این کشور در تلاش است که هرچه زودتر مذاکرات صلح به امضای توافق صلح بین دولت افغانستان و طالبان بینجامد. در واقع برنامههای کلان امریکا مستلزم پایان دادن جنگ افغانستان و دستیابی به صلح است؛ زیرا از یک سو امریکا از طولانی شدن جنگ در افغانستان خسته شده و در حال تثبیت اوضاع اقتصادی خود است. این کشور میخواهد با نتیجهدهی گفتوگوهای صلح، در صدد کاهش هزینههای اقصادی، طرح خروج نیروهایش از این کشور و ایجاد دولتی که در آن منافع امریکا در آینده تامین شود، باشد. از طرف دیگر، در استراتژی کلان امریکا اهمیت خاورمیانه و جنوب آسیا کمتر شده است و در ازای آن، برای این کشور بیشتر منطقه آسیا-پاسفیک برای مهار چین اهمیت یافته است. این تحول استراتژیک، بر نوع نگرش امریکا نسبت به افغانستان اثرگذار بوده است؛ طوریکه همین نگاه یکی از دلایل توافق امریکا-طالبان و آوردن صلح در افغانستان میباشد. از این رو، حتا این صلح اگر با برپایی و ایجاد اداره موقت هم صورت بگیرد، برای امریکا تفاوتی ندارد، بلکه آنچه مهم است، دستیابی به صلح در مسیر تحقق برنامههایش است.
۴ – پاکستان
پاکستان کشوری است که همواره از آن به عنوان مأمن گروههای تروریستی به ویژه گروه طالبان یاد شده است. این کشور از بازیگران پرقدرت در میز مذاکرات صلح است، به گونهای که در موفقیت و شکست مذاکرات صلح افغانستان نقش تعیینکنندهای میتواند ایفا کند. موقف پاکستان نسبت به صلح افغانستان را میتوان در قالب دو رویکرد تحلیل کرد. در رویکرد نخست، پاکستان میخواهد با به موفقیت رساندن پروسه صلح افغانستان، وضعیتی رقم بخورد که امریکا از افغانستان به طور عادی خارج شود، اما کمکهای مالی این کشور به پاکستان برای مبارزه با تروریسم قطع نشود. در رویکرد دوم، پاکستان از منظر هند به صلح افغانستان مینگرد. در این رویکرد، پاکستان به دنبال این است که با آوردن طالبان و یا سهیمسازی آنها در قدرت، جلو نفوذ هند را در افغانستان بگیرد و دامنه نفوذ خود را از طریق طالبان در افغانستان بگستراند. بنابراین، در صورتی که صلح افغانستان بتواند زمینه دستیابی به دو رویکرد یاد شده را فراهم کند، پاکستان در موفقیت آن کمک خواهد کرد و الا برعکس.
حلقه دوم- بازیگران فرعی
- چین
چین یکی از بازیگران صحنه جنگ و صلح افغانستان است. هرچند سیاست خارجی این کشور در قبال افغانستان بر اصل عدم دخالت استوار است، اما در عمل و به خصوص در چند سال اخیر با رشد تهدیدات امنیتی، این کشور در قضایای افغانستان خود را بیشتر درگیر کرده است. چین به عنوان قدرتی بزرگ و دارای دستورکار مشخص در حوزه سیاست خارجی و اقتصادی و البته در قبال افغانستان، مذاکرات صلح افغانستان را با حساسیت خاصی دنبال میکند و مساله صلح برای این کشور اهمیت به سزایی دارد. اما مروری بر مواضع رسمی چین در قبال مذاکرات صلح، چه میان امریکا و گروه طالبان و چه میان دولت افغانستان و این گروه، میتواند نگاه چین به فرایند صلح را تا حدودی برای ما روشن کند. در رویکرد جدید، چین با کمکهای اقتصادی و برنامههای توسعهای تقلا دارد جای امریکا را در افغانستان گرفته نقش مثبت، سازنده و فعالتری در فعلوانفعالات این کشور داشته باشد. از این جهت چین نسبت به صلح افغانستان نگرش محتاطانهای دارد. این کشور مذاکرات صلح افغانستان را به مثابه تیغ دولبه میداند که هم حامل فرصت برایش میتواند باشد و هم حامل تهدید. هرگاه صلح وضعیتی را کلید بزند که دولت میانهرو در افغانستان شکل بگیرد و منافع سیاسی و پروژههای کلان اقتصادی چون راه ابریشم و کمربند-جاده زمانی چین تحقق پیدا کند، از آن حمایت خواهد کرد؛ اما اگر صلح به وضعیتی بینجامد که دولت تندرو طالبانی شکل بگیرد، آنگاه چین مخالف این روند خواهد بود. از همین رو، تاکنون موقف چین نسبت به گفتوگوهای صلح بیشتر روی حفظ جمهوریت و خروج مسوولانه نیروهای خارجی متمرکز بوده است. این کشور از تشکیل اداره موقت و ایجاد خلای امنیتی در افغانستان، نگران است.
۲- هند
هند از دیگر بازیگران منطقهای در پروسه صلح افغانستان است. رهبران دهلی جدید بارها گفتهاند که روند صلح باید به رهبری و مالکیت افغانها باشد. هند اما از ابتدای مذاکرات تا حال نگرانیهایی نسبت به چگونهگی روند صلح افغانستان نیز داشته است. نگرانی این کشور بیشتر از این برمیخیزد که فکر میکند با سهیم شدن طالبان در قدرت، زمینه برای نفوذ زیاد پاکستان در خاک افغانستان مساعد میشود و این امر منافع هند را به تهدید میطلبد. این کشور گسترش نفوذ پاکستان در افغانستان را از چند بعد برای خود خطرآفرین میداند. نخست، با گسترش نفوذ پاکستان در افغانستان، نفوذ هند محدود میشود. دوم، تمام تلاشها و سرمایهگذاریهایی که این کشور در بیست سال اخیر در افغانستان کرده است، نیست میشود. سوم اینکه افغانستان ستون مهم استراتژیک هند برای آسیای مرکزی است، زیرا این کشور اتصال کشورهای محاط به خشکه را فراهم میسازد. با سهیم شدن طالبان به قدرت، این ستون فلج شده و کارکردش را از دست میدهد. با توجه به این موارد، هند و به خصوص احزابی مثل بهاراتیا از روند کنونی گفتوگوهای صلح نگران هستند؛ زیرا آنها فکر میکنند که توافق صلح به تقویت گروههای تروریستی میانجامد. هند هرگز نمیخواهد افغانستان کشوری باشد که به نیات و خواست پاکستان عمل کند. هند طرفدار یک نظام باثبات در افغانستان است، بنابراین معیار همراهی و عدم همراهی هند با گفتوگوهای صلح، برایند احتمالی این گفتوگوها است. هرگاه برایند گفتوگوها حفظ نظام کنونی و شریکسازی طالبان در قدرت باشد، از آن حمایت خواهد کرد و الا برعکس.
۳- ایران
نوع نگاه و موقف ایران نسبت به صلح افغانستان تحت تأثیر روابط ایران و امریکا قرار دارد. تنش ایران و امریکا باعث شده است تا در هر بازی منطقهای امریکا نقش بازیگر موافق را داشته باشد و ایران برعکس این کشور، نقش بازیگر مخالف و اخلالگر را. این رقابت تنشآلود ایران و امریکا روی روند جاری گفتوگوهای صلح افغانستان تاثیر دارد. چنانکه جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، در مصاحبهای با تلویزیون طلوع گفت: تا زمانی که روند جاری گفتوگوهای صلح به مالکیت امریکا باشد، ما آن را مشروع نمیدانیم. بنابراین، هرگاه گفتوگوهای صلح به گونهای پیش برود که ایران در حاشیه قرار گیرد، این کشور با هر ابزار ممکن آن را برهم خواهد زد. اما اگر در مذاکرات صلح تا حدودی برای ایران نیز جای داده شود، آنگاه از آن حمایت خواهد کرد؛ چنانکه تا کنون موقفگیری ایران در عمل همین موضوع را نشان میدهد.
مطلوبترین سناریو برای ایران در امر صلح، حفظ نظام کنونی، ارزشهای قانون اساسی و مشارکت طالبان در چارچوب این ارزشها است. سناریویی که چندان برای ایران خوشآیند نیست، رفتن به طرف دولت موقت است که به معنای تغییر قانون اساسی و تضمین حاکمیت طالبان خواهد بود.
۴- روسیه.
روسیه در نخست یکی از طرفداران پروسه صلح افغانستان بود و سعی کرد این روند را در اختیار خود بگیرد که در این راستا نشستهایی را نیز راهاندازی کرد. این تلاشهای مسکو اما به موفقیت نینجامید. با وجود این، روسیه هنوز هم تلاش به بیطرف نگهداشتن افغانستان دارد؛ کشوری که سایر قدرتها و به خصوص امریکاییها نتواند از آن به عنوان پایگاه نظامی و آله فشار علیه روسیه استفاده کنند. از طرف دیگر جلوگیری از نفوذ امریکا از طریق افغانستان در آسیای مرکزی، هدف دیگر روسیه است که امکان داشت با بیرون شدن امریکا و توافق روسیه با گروه طالبان، این اهداف تحقق پیدا کند. از این رو، روسیه با گفتوگوهای صلح که منجر به خروج نیروهای امریکایی از خاک افغانستان شود، موافقت دارد. اما این کشور نسبت به این گفتوگوها نگرانیهایی نیز دارد و آن این است که صلح با طالبان سبب تقویت داعش نشود، زیرا داعش تهدید جدی برای روسیه و آسیای مرکزی است.
در نتیجه با بررسی مواضع بازیگران داخلی و خارجی دخیل در مذاکرات صلح، مشخص میشود که منافع بازیگران دخیل در فرایند صلح در قبال این گفتوگوها، متفاوت و حتا متعارض است. به عنوان مثال، تضاد منافع پاکستان و هند در گفتوگوهای صلح برجسته است. امریکا و تا حدی پاکستان در صدد سد نفوذ ایران و خوشبین به روند صلح هستند. رییس جمهور غنی همراه هند و ایران در صدد حفظ ساختارهای قانونی موجود هستند.