دختر آلمانی، معشوق افغان و یک مادر نگران

نگاه نو_ عبدل‌، پناهجوی زیر سن بدون همراه در سال ۲۰۱۵ به آلمان آمد و با دختری به نام انا آشنا می شود. کم کم این دو جوان به هم دل می بندند. اما نتوانستند ازدواج کنند. اکنون مادر انا از روزی هراس دارد که دخترش ۱۸ ساله شود. اما چرا؟
الکه مولر، مادر انا، از رسیدن هجدمین سالگره تولد دخترش که در ماه جولای است، ترس دارد. او می گوید: «وقتی او به سن قانونی برسد، من از نظر قانونی نمی توانم مانع [ازدواج] او شوم.» انا می خواهد با بزرگترین عشق زندگی اش ازدواج کند که یک پناهجوی افغان به نام عبدل است. الکه مولر فکر می کند اگر این ازدواج سر بگیرد، او دیگر دخترش را از دست می دهد.
انا نمی داند که مادرش همراه با دویچه وله مصاحبه کرده است. این کار برای الکه مولر مهم بود. اما او همچنان نگران است که انا از این کارش ناراحت شود. با وجود آن، او می خواست در مورد ترس و نگرانی هایش صحبت کند و از این طریق به والدین دیگری که وضعیت مشابهی دارند جرئت بدهد که به دنبال مرجعی برای کمک بگردند. خانم مولر عکس هایی از دخترش را نشان می دهد، عکس هایی که او را در کودکی با موهای بلند و لبان پرخنده نشان می دهد، و عکس انای امروزی در اسناد هویت اش که موهایش زیر یک چادر پنهان شده است.
موضوع مرتبط: یافتن معشوق در آلمان، راهی برای ادغام مهاجران
الکه مولر با دو دخترش به تنهایی در ایالت نورد راین ویستفالن زندگی می کند. انا هنوز به کودکستان می رفت که پدر و مادرش از هم جدا شدند. انا با اعتقاد به مذهب پروتستان بزرگ شد، اما این خانواده منظما به کلیسا نمی رفتند.
بزرگترین عشق

هنگامی که انا ۱۴ ساله بود با یک جوان افغان آشنا شد. عبدل، نوجوان خوش چهره با چشمان درشت قهوه یی رنگ. او در خزان سال ۲۰۱۵ به عنوان پناهجوی زیر سن بدون همراه به آلمان آمد. یکی از جمله بیش از ۲۲ هزار پناهجوی زیر سنی که بنا بر معلومات اداره مهاجرت و پناهندگی آلمان در سال ۲۰۱۵ به تنهایی به آلمان آمدند.
در آن زمان عبدل در کنار زبان مادری اش پشتو، کمی هم آلمانی صحبت می کرد. او مکتب را به پایان نرسانده بود. تقاضای پناهندگی اش رد شده بود و تنها برگه تحملی داشت. حالا او با رسیدن به ۱۹ سالگی دیگر زیر سن نیست و هر زمانی امکان این می رود که اخراج شود.
مطالب ما را از طریق تلگرام به دست بیاورد!
الکه مولر از این وضعیت رنجیده است: «من به او احساس غریزه مادری داشتم.» خانم مولر با دوست جدید دخترش با پیشانی باز برخورد نمود و او را همواره به خانه خود دعوت می کرد. انا درست و حسابی شیفته و دلباخته عبدل شده بود. الکه مولر به یاد می آورد که در چشمان آنها فقط عشق و محبت دیده می شد.


در نزد این خانم به زودی احساس عجیبی پیدا شد. بعد از آن انا تغییر کرد. او ناگهان پوشیدن چادر و نماز خواندن را شروع کرد. الکه مولر می گوید: «من در این رابطه با عبدل صحبت کردم. او به این نظر بود که دخترم به انتخاب خود این کارها را انجام می دهد و او هرگز چنین چیزی را از او نخواسته است.»
انا در پانزده سالگی به مادرش گفت که به دین اسلام روی آورده است. آن زمان او تقریبا ۹ ماه با عبدل یکجا بود. برای الکه مولر اسلام یک دین نا آشنا بود و تا کنون از آن هیچ شناختی نداشت. مردم او را می ترساندند که فرزندش از او بیگانه می شود.
انا احساس می کرد که باید در اسرع وقت در مورد دین جدید معلومات بیشتری کسب کند و در این رابطه در اینترنت شروع به تحقیق و جستجو کرد. مادرش به یاد می آورد که همچنان او به «بعضی صفحات عجیب و مضحک» مانند صفحه “پیر فوگل” بر می خورد. فوگل از سال ها به این سو به عنوان یکی از چهره های برجسته اسلامگرایان افراط گرا در آلمان به شمار می رود و تحت نظارت قرار دارد.
امروز فوگل به خصوص در صفحات اینترنتی فعال است. کانال یوتوب او حدود ۳۰ هزار طرفدار دارد. مولر نام پیر فوگل را از طریق رسانه ها شنیده بود که اغلبا او را «واعظ نفرت پراکن» می خواندند.
در جستجوی کمک و مشاوره
مادر انا بیش از حد در جستجوی کمک بود. او به مرکز مشاوره پروتستانت، «مرکز مشاوره افراط گرایی» و به اداره فدرال مهاجرت و پناهندگی و بالاخره به مرکز مشاوره”Grenzgänger” در شهر بوخوم مراجعه کرد. خانواده ها یا معلمینی می توانند به آنجا مراجعه کنند که با نوجوانانی سر و کار دارند که نشانه هایی دال بر افراط گرایی مذهبی را بروز می دهند. این پروژه از طریق بودجه فدرال تمویل مالی می شود.
تیم”Grenzgänger” متشکل از مددکاران اجتماعی، روانشناسان و محققان اسلامی است. سوزانه ویتمن که معلم است، در گفتگو با دویچه وله تخمین می زند که از سال ۲۰۱۲ آنها صدها مورد را بررسی کرده اند. او گفت: «خانم مولر بسیار زود به ما مراجعه کرده است.» ویتمن به این باور است که وقتی نوجوانان در اینترنت «از بعضی ها در مورد اسلام معلومات می خواهند، به افراد نادرست و جعلی سر می خورند.»
منظور «انسان های نادرست» افرادی مانند پیر فوگل سلفی است که از یک جریان شدیداَ محافظه کار اسلام نمایندگی می کند. آنها در اینترنت هدفمندانه پیروان جدیدی برای تفاسیر سختگیرانه شان از قرآن جذب می کنند. بعضی از آنها نیز به دنبال جلب و جذب جنگجو برای جنگ های مسلحانه اند. در ایالت نورد راین وستفالن آلمان سلفی ها حدود ۳۰۰۰ عضو دارند. بنا بر معلومات اداره فدرال حفاظت از قانون اساسی در میان ۲۵۵ نفری که از ایالت نورد راین وستفالن به مناطق داعش در سوریه و عراق رفته اند، حدود ۷۰ زن نیز شامل بوده اند.
پس از اینکه الکه مولر به مرکز”Grenzgänger” مراجعه کرد، سوزانه ویتمن، مددکار اجتماعی در این مرکز، از این خانواده در خانه شان ملاقات کرد. او در آنجا با انا نیز آشنا شد. هدف این بود که از رویارویی و تماس انا با ایده های سلفیت جلوگیری شود. همزمان این دختر باید این امکان را می داشت که با اعتقادات جدیدش زندگی کند.
در جریان تلاش‌ها، این دختر به یک گروه دختران در یک موسسه اسلامی معرفی شد. رئیس این گروه دختران می گوید که عبدل را به عنوان یک فرد افراط گرا نمی بیند. او افزود: «او بسیار ساده باور به نظر می رسد و نیاز به کمک دارد. او یک فرد سنتی است اما زیاد در مورد اسلام معلومات ندارد.»
انا هم از چند ماه به این سو دیگر به مسجد نمی رود. رئیس گروه دختران گفت: «او گفته است که می خواهد تمرکزش را روی موضوعات دیگری معطوف کند.» انا دلیل آن را نگفته است. اما مانند گذشته در صورتی که سوالی داشته باشد از طریق واتس اپ می پرسد. او نمی داند، شاید هم انا به مسجد دیگر می رود.
تصوری وحشتناک از افغانستان
مادر انا هم در این مورد چیزی نمی داند. الکه مولر همچنان در ترس و نگرانی به سر می برد. او عبدل را یک فرد متعصب مذهبی نمی داند. با این وجود چیزی هست که آرامش را از او گرفته است. عبدل بارها در این رابطه صحبت کرده است که می خواهد به افغانستان به نزد مادر بیمارش برگردد. الکه می گوید: «او در اینجا پیش ما نشسته بود و گفت: وقتی که انا به سن قانونی برسد ما ازدواج می کنیم. من فقط به این فکر می کنم وقتی دخترم با او به افغانستان برود، دیگر من او را زنده نخواهم دید.» الکه مولر حتی نمی داند که محل زادگاه این مرد جوان در کجای افغانستان است. این کشور برای او به معنای جنگ و ترور و طالبان است.
Symbolbild Geschichte für Esther Felden
انا به مادرش اطمینان داده است که می خواهد مشترکا با عبدل در آلمان زندگی کند. الکه مولر این را آویزه گوشش کرده است، چون دخترش برنامه هایی برای اشتغال و کار دارد. اما با وجود آن او می ترسد که انا می تواند بعد از عروسی با عشق زندگی اش تمام برنامه ها را فراموش کند.
سوزانه ویتمن، معلم مددکار اجتماعی از تیم “Grenzgänger” می گوید: «اینکه یک دختر با بزرگترین عشق زندگی اش به خارج سفر کند‌، چندان هم غیر معمول نیست.» حتی این معلم احتمال افراطی شدن انا را دور از تصور نمی داند. او افزود: «در این سن همواره ممکن است اتفاقی بیافتد که رفتار نوجوانان با یک بحران دچار دگرگونی شود.» به طور مثال اگر عبدل در آینده در خطر اخراج قرار گیرد، انا چگونه واکنش نشان خواهد داد؟
روزی که انکه مولر از فرا رسیدن آن ترس دارد، همواره نزدیک تر می شود. بعدا چنانچه او می گوید: «من خواهم دانست که آیا او را از دست خواهم داد یا نه؟