بیم‌و امید مذاکرات با طالبان

نگاه نو_ حضور زنان در نشست دوحه مایه‌ی دل‌گرمی و الهام بود و به ویژه که گفته شد حبیبه سرابی یکی از زنان شرکت‌کننده از تیم افغانستان کمیته نوشتن قطع‌نامه را مدیریت کرد، یعنی هم تیم نماینده‌گان جامعه‌ی مدنی و نهادهای سیاسی داخل افغانستان و هم تیم مذاکره‌کننده طالبان زیر نظر یک زن به یک توافق رسیدند تا پایان‌نامه نشست دوحه را رقم بزنند.

اما در تیم نو‌ مذاکره‌کننده از جانب جمهوری اسلامی افغانستان چند زن حضور دارند و کی‌ها؟

هشتگ «خط سرخ من» که از سوی زنان راه‌انداخته شده بر حق است تا از اصل آزادی‌های اساسی زنان و از دست‌آوردهای نیم‌بند که هنوز قوام نگرفته دفاع شود.

در جلسات مذاکرات دوحه در بحث و ابراز نظر‌های حیاتی، زنان شجاعانه در برابر اندیشه‌های قرون وسطایی طالبان ایستادند و مشاجره کردند، در حدی که طالبان حتا نتوانستند ناراحتی‌شان را پنهان کنند و سرانجام زمانی که کم آوردند، گفتند شما نماینده‌های واقعی زنان سراسر افغانستان به خصوص زنان مناطق اطراف نیستید.

زنان هم حق داشتند بگویند شما هم نماینده همه‌ی جامعه نیستید و همه‌ی مردها مانند شما هنوز اندیشه مردسالاری قرون وسطایی در سر ندارند و بیش‌تر‌شان با نیازهای امروز خودشان را انطباق بخشیده‌اند.

تغییر طالبان

اما آیا واقعاً طالبان تغییر کرده‌اند و دست‌آوردهایی را که زنان دست‌کم در شهرهای افغانستان در زمینه حقوق اساسی‌شان به دست آورده‌اند می‌توانند بپذیرند و با کار زنان در ادارات و نظام قضایی مخالفت نمی‌کنند؟

مولوی شهاب‌الدین دلاور که متن سخنرانی‌اش در نشست دوحه را در یک ویب‌سایت نشر کرده، گفته است آن‌ها با آموزش زنان، حق آزادی ازدواج و انتخاب همسر و میراث زنان مخالفتی ندارند. او توضیحات بیش‌تری نداده است ولی موقف او این است که از اهداف و قرائت دینی به روایت خودشان تنازل نمی‌کنند.

کسانی که در نشست دوحه شرکت کرده بودند و ذهن پشت صحنه طالبان را خوانده‌اند، می‌گویند طالبان هیچ تغییری نکرده‌اند و هر آن‌چه را در رابطه با محترم شمردن آزادای‌های اساسی می‌گویند به آن بی‌باور اند و در مورد کار اجتماعی زنان به صورت خاص مخالف‌اند و حضور زنان را در نظام قضایی اصلاً قابل بحث و تحمل نمی‌دانند.

طالبان پنهان نمی‌کنند که به دموکراسی و انتخابات بی‌باور اند و حتا آن‌ها رأی اکثریت را «رأی فاسقان و معتادان مواد مخدر و افراد نااهل» در برابر شورای حل‌وعقد می‌دانند. رأی غالب و رأی اکثریت طالبان در درون‌ ذهن‌شان بر این است که افغانستان از نظر فکری و از نظر حاکمیت از یک جامعه‌ی مدرن فاصله بگیرد و بر اساس قرائت دینی آنان با مدرسه و فارغان مدرسه اداره شود. شاید چنین برداشتی در صفوف طالبان عام باشد و رهبران یا مذاکره‌کننده‌گان طالبان آن را کم‌اهمیت جلوه بدهند، ولی همین تفکر حاکم و مسلط خواهد بود.

نظر در مورد زنان

موافقت طالبان برای آموزش زنان همان تعلیمات دینی است و در موارد خاص رفتن به مکتب تا صنف ششم است و پس از آن همان فرضیه دوران حاکمیت‌شان مرعی‌الاجرا خواهد بود که اکنون شرایط لازم برای تحصیلات بالاتر و کار زنان در ادارات وجود ندارد، لذا زنان باید در حصار خانه بمانند و تن به ازدواج بدهند و تنها امتیاز برای‌شان این است که برای ازدواج، آزادی‌های‌ مجاز شرعی داشته باشند. طبعاً محدودیت زن در حصار خانه و عدم رهایی او از بندهای اقتصادی، حق و اجازه ازدواج را به میل خود او هم نمی‌دهد.

در نشست دوحه زنانی که از کابل رفته بودند بحث‌های زیادی را شاهد بودند که بین اعضای تیم مذاکره‌کننده طالبان در قطر در مورد نوع نظام و مسأله حقوق زنان اختلاف نظرهای بسیار وجود دارد ولی آن‌چه مورد اتفاق نظر است، همان محدودیت و ‌حصارکشی در اطراف فعالیت اجتماعی زنان است.

برخورد قرون وسطایی

برخورد طالبان را با مسأله کار و تحصیل زنان در مناطق تحت نفوذ‌شان به ویژه در هلمند می‌توان به وضوح دید که فلسفه سیاسی‌شان در حد توصیه‌های اسلامی و ارشاد و ‌اندیشه‌های پیامبر اسلام نبوده ‌بلکه مانند افلاطون و ‌ارسطو برای زنان نقش مشخصی قایل نیستند و زن از نظر آن‌ها موجودی برای تولید مثل و پرورش کودک است و ارزش اجتماعی دیگری ندارد. البته طالبان مدعی‌اند که با حصار زنان در خانه، حقوق زنان را بیش‌تر از دیگران حرمت می‌گذارند ولی چنین برداشتی در دنیای مدرن امروزی جواب‌ده خواست و نیاز جامعه نیست.

افغانستان امروز تغییر کرده است و زنان در دو دهه اخیر، فرصت تحصیل و کار یافته‌اند، اما روش عمل طالبان می‌تواند در یک چشم به هم‌زدن همه جریانات را در صورت داشتن دست بالا در یک مشارکت سیاسی در قدرت، به عقب برگرداند. درست مثل یک حمله انتحاری یا انفجار بزرگ که متوجه می‌شویم از یک ساختمان بسیار مدرن و شیک، خرابه‌ای برجا می‌ماند که تصور می‌کنید گرد یک قرن جنگ بر آن نشسته است.

کسانی که روش عمل و رفتار طالبان نسبت به زنان را در زمان حاکمیت‌شان به یاد دارند، متوجه‌اند که برخی از افراد کلان طالبان برای این‌که به سایر پیروان‌شان درسی برجا گذاشته باشند، با زنان حتا صحبت نمی‌کردند و شنیدن صدای «کوری بوت» زن را اسباب فتنه می‌خواندند، چنان که در یک مورد در بی‌بی‌سی به یاد داریم و ‌شنیدم که یکی از نطاقان زن، معصومه طرفه در همان سال‌ها گفت یکی از افراد کلیدی طالبان حاضر به مصاحبه با او ‌نشد.

آن زمان طالبان برای فرار از واقعیت‌های اجتماعی و اعتراف به حق زنان می‌گفتند حالا ناامنی و جنگ است و نمی‌توان حقوق زنان را مورد بحث قرار داد؛ ولی در شرایطی که در اصل با توافقات صلح این جنگ خاتمه یابد و طالبان بر اساس یک قرارداد ممکن است شریک قدرت شوند، برنامه آن‌ها برای کشورداری و به ویژه نقش زنان در ساختار سیاسی جامعه چیست؟

سرنوشت صدها قاضی و سارنوال زن در افغانستان چه می‌شود؟ پذیرش حقوق زنان در چارچوب شریعت اسلامی از سوی طالبان به چه معنا است؟ قرائت دینی آن‌ها با واقعیت‌های جهان اسلام در کشور‌های اسلامی موافق نیست.

در نشست دوحه هنوز هم طالبان از ابراز نظر روشن در زمینه‌ی موقف‌شان پیرامون زنان با رندی و دفع‌الوقت برخو‌رد داشتند و آن‌ها از حقوقی حرف زدند که حق طبیعی زنان است، آزادی‌های اساسی، حق ازدواج و میراث که خداوند آن‌ها را مسجل کرده است، ولی در مورد حقوق مدنی و جایگاه زنان در ساختار حاکمیت وضاحتی روشن ندارند.

هلمند

در هلمند که یکی از ولایات بزرگ افغانستان است و طالبان در بسیاری از ولسوالی‌های آن نفوذ و کنترل دارند، نوع حاکمیت و کنترل طالبان بر زنده‌گی روزمره مصداق روشنی از چشم‌انداز آینده است که طالبان به مکتب مدرن و علوم امروزی نه تنها بی‌باور اند، بلکه آن را اسباب گمراهی و تمرّد از اوامر امامان مساجد و در نهایت خودشان می‌دانند. با خانواده‌ای در هلمند در ولسوالی مارجه که من آشنایی شخصی دارم، در تماس هستم. آن‌ها می‌گویند، پسران‌شان به مکتب می‌روند ولی آن‌ها فقط تعلیماتی در حد آموزش مسجد می‌بینند. ساینس و علوم تجربی دیگر به عنوان علوم شیطانی به آن‌ها تفهیم می‌شود. جای دختران مارجه در حصار چهار دیوار خانه است و حقیقتی جز آشپزخانه و ازدواج با مردی که دستار بر سر و تفنگ بر شانه دارد برای‌شان متصوّر نیست. جوانی که بیکار است و‌ یک‌ نیروی ریزرف جنگی شاید هم قبل از تولد فرزند اول یا چند ماه پس از تولد کشته شود. این خانواده می‌گویند آن‌ها گزیری و‌ گریزی ندارند. مارجه یک ولسوالی مذکر است و هیچ جا نشانی از زن و حضور زن حتا برای مداوا و زایمان نیست.

صلح، نه جنگ

زنان بیش‌تر از هر کسی درد جنگ را می‌دانند، چون فرزندان، برادران و همسران‌شان در این جنگ قربانی می‌شوند. جنگ باید حتماً به پایان برسد، ولی خط سرخ ما زنان هم باید روشن‌تر باشد که اگر حکومت و نهاد‌های جامعه‌ی مدنی و گروه‌های سیاسی افغانستان به مثابه مشت محکم و هم‌صدا در برابر طالبان نباشند، نمی‌توانند ارزش‌های اساسی نظام و ارزش‌های جمهوری را حفظ کنند. سیاست تملق، تسلیم‌پذیری و امتیازگیری در آزادی مناسب حکومتی که حرص و آز برخی‌ها را از همین اکنون برانگیخته است، موجبات ناکامی تاریخی را برای همه پدید خواهد آورد.

تیم مقابل

نگرانی بسیار عمده در حال حاضر درز و کسر در تیم جانب مقابل طالبان از سوی حکومت افغانستان است. حالا زیر هر نامی باشد، چه تیم بین‌الافغانی یا تیم جمهوری اسلامی، اگر نتواند موضع مشترک و واحدی داشته باشد، می‌تواند موجب یک تراژدی و شکست بزرگ تاریخی شود.

در نشست بین‌الافغانی دوحه شنیدیم که چگونه برخی از اعضای تیم کابل در مباحث چه در مسأله ساختار نظام یا دفاع از حقوق زنان و آزادی بیان به جای دفاع از جمهوری به امید رسیدن به مقام، جانب طالبان را گرفتند. چنین افراد را نباید به عنوان نماینده جامعه‌ی سیاسی و مدنی افغانستان در مذاکرات اجازه مشارکت داد. اگر آن‌ها از موضع طالبان سخن دارند، بهتر است در ترکیب تیم طالبان باشند تا حساب‌شان در برابر مردم افغانستان و مدافعان جمهوری روشن باشد.