امرالله صالح؛ هرکاره فیسبوک، هیچکاره دولت
امرالله صالح، معاون اول رییس جمهوری از چند ماه به این سو مدیریت جلساتی را به عهده دارد که بهنام «جلسه ششونیم» معروف است. مباحث مورد بحث در این جلسات، بسیار متنوع و گسترده است که به طور طبیعی هماهنگی، همکاری و ارتباطات گسترده در میان نهادهای دولتی را میطلبد. چون در این جلسات از مسایل مرتبط به جرایم خیابانی تا اخاذیهای مسلحانه و از مسایل مربوط به ترافیک و نظم شهری تا مسایل استراتژیک و عمده کشوری مورد بحث قرار میگیرد و در رابطه به حل آنها راهکارهای آنی و هیجانی تجویز و توصیه میشود. راهکارهایی که اکثریتشان به دلایل گوناگون نیازمند وقت و انرژی فراوان است و متأسفانه تجربه نشان داده که برخلاف تبلیغات فراوان، بسیاری از آنها عملی نشده است.
در این شکی نیست که برخی از مسایل حاد اجتماعی، امنیتی و سیاسی کشور نیازمند اقدامات اضطراری و عاجل است؛ اما رسیدهگی عاجل و سریع به مسایل حاد کشوری نباید باعث تضعیف نهادهای مسوول دولتی شود و جای سازوکارهای قانونی را افراد و اشخاص بگیرند. جلسات ششونیم حتا اگر در مواردی باعث گشایش و رسیدهگی به برخی مسایل هم شده باشد، در نفس خود به عنوان یک دلیل عمده در جهت تضعیف ساختارها و نهادهای مسوول دولتی عمل میکند.
دولت یکی از پیچیدهترین نهادهای ساخته دست بشر است. کار دولت، ارایه خدمات نادر و کمیابی است که در توان افراد نیست. به همین خاطر هم است که دولتها برای رسیدهگی به نیازهای اساسی شهروندان خویش دست به ایجاد نهادهای تخصصی میزنند تا از طریق آنان بتوانند، ارایه خدمات کمیاب را به شهروندانشان تسهیل کنند. افراد در ساختار دولتها نقش گرداننده و مجری را دارند، نه نقش قهرمان و ابر قهرمان را. وظیفه افراد در داخل نهادهای دولتی این است که مطابق به قوانین، لوایح و مقررات از حقوق شهروندان پاسداری و برای آنان خدمات اساسی را فراهم کنند. از سوی دیگر، نهادهای دولتی به این خاطر دارای وظایف مشخص و معین هستند که از یک طرف در راستای وظایف خویش صاحب تخصص و تجربه و حافظه شوند و از سوی دیگر در ارایه خدمات، شفاف، سریع، یکدست و عادلانه رفتار کنند.
متأسفانه تراکم وظایف گوناگون و رسیدهگی به مسایل متنوع در جلسات ششونیم به رهبری آقای صالح از یک طرف به صورت سیستماتیک دخالت در وظایف نهادهای بیشمار دولتی است که به طور طبیعی از ابهت، کارکرد و نقش این نهادها بیشتر از پیش کاسته است. از سوی دیگر، رفتار اپراتیفی با مسایل دولتداری و رسیدهگی به نیازهای اساسی شهروندان با فریاد و غوغا در رسانههای اجتماعی هرچند در کوتاهمدت ممکن است باعث انحراف افکار عامه از ناکامیهای گسترده دولت فعلی شود، در بلند مدت تنها و تنها به پیچیدهگی اوضاع منجر و باعث ناکامی بیشتر حکومت میشود.
از جانب دیگر، بخش عمدهای از اقدامات و فعالیتهایی را که آقای صالح در ظاهر برای حل آنها دست و آستین برزده، تنها در حد چند یادداشت فیسبوکی محدود بوده است و بس. واقعیت این است که کار برای بهبود اوضاع امنیتی شهرها، رسیدهگی به مشکلات حاد اجتماعی و مسایل مربوط به ترافیک و نظم شهری و نیز مسایل استراتژیک و عمده کشوری، نیازمند برنامهریزی بلند مدت و استراتژیک است که متأسفانه شخص آقای صالح در آن راستا هیچ نقشی ندارد. پیش از پرداختن به نقش آقای صالح در برنامهریزیهای استراتژیک دولت، میخواهم به این نکته اشاره کنم که تکیه بیش از حد آقای صالح به فیسبوک و دیگر رسانههای اجتماعی نه تنها در شأن یک معاون رییس جمهوری نیست، بلکه حتا برای آقای صالح که چه به لحاظ تجربه و چه به لحاظ دانش یک سر و گردن نسبت به بسیاری از مقامهای ارشد امنیتی و استخباراتی در حکومت فعلی بلندتر است، مناسب نیست.
برخیها به این باورند که رفتارهای آقای صالح بیشتر از آنکه نشانگر اقدامات یک دولتمرد آگاه و هوشیار باشد، شباهت زیادی به یک «فیسبوک چلونکی» احساساتی دارد. همه میدانیم که چند سال پیش پس از گمارش شاه حسین مرتضوی به پست معاونیت سخنگوی رییس جمهوری، یادداشتهای فیسبوکی ایشان به یکی از چاشنیهای طنز و کنایه سیاسی در کابل بدل شد. یکی از تفاوتهای عمده یادداشتهای فیسبوکی مرتضوی، استفاده افراطی وی از القاب، عناوین و مفاهیم متملقانه و چاپلوسانه نسبت به رییس جمهور اشرف غنی و مملو از کنایه، نیشخند و طنز و حتا آمار و ارقام خیالی نسبت به مخالفان سیاسی آقای غنی بود. یادداشتهای فیسبوکی آقای مرتضوی در موارد متعددی باعث عصبانیت شماری از سیاستمداران، از جمله آقای صالح در آن زمان میشد.
این درست است که استفاده از فیسبوک به تناسب دیگر شبکههای اجتماعی در افغانستان رواج بیشتری دارد و شمار گستردهای از سیاستمداران افغانستان برای بیان دیدگاههای سیاسیشان، از این شبکه مجازی استفاده میکنند. با این حال، آقای صالح به خوبی میداند که آنچه امروز در خیابانهای کابل، قندهار، هرات، بلخ و ننگرهار رخ میدهد، رویدادهای واقعی، ملموس و متأسفانه خونینی است که نیازمند برنامهریزی ملموس، واقعی و موثر است. در یک کلام، زخم خونین وطن را نمیتوان با انحراف افکار عامه و از طریق شبکههای اجتماعی – مجازی تداوی و درمان کرد.
نقش صالح در دولتداری و سیاستگذاری
تضعیف ساختاری نهادهای دولتی و تمرکز بیش از حد اقتدار دولتی در ارگ، بعد از روی کار آمدن اشرف غنی متأسفانه به یک رویه عمده در حکومتداری در افغانستان بدل شده است. در این روش، نهادهای دولتی تنها نقش سمبولیک و اسمی دارند و در عوض، صلاحیتها و تصمیمگیریهای اصلی را شخص اشرف غنی از طریق شوراهای متعددی که از سوی خودش و یا حواریون نزدیکش چون حمدالله محب، مشاور امنیت ملی و فضلمحمود فضلی، رییس اداره امور، اداره میشود، در دست دارند.
در اداره اشرف غنی، جز حواریون خاص قومی ایشان، دیگران مامور و زیردستاند و از مشارکت سیاسی و مشارکت در تصمیمگیریهای بلند افرادی چون امرالله صالح که به نمایندهگی از یک قوم به کرسی معاونیت اول راه یافته است، خبری نیست. متأسفانه رفتار زیردست مامورمابانه آقای صالح در برابر اشرف غنی، نه تنها جایگاه سیاسی وی را در میان مردمش متزلزل کرده است، بلکه حتا سبب شده تا آقای صالح در جابهجاییهای کلان سیاسی در کابینه و نهادهای دولتی به جز گمارش دو معین، دیگر هیچ نقشی نداشته باشد.
از جانب دیگر، متأسفانه تمرکز بیش از حد آقای صالح به جلسات ششونیم و متعاقب آن پرداختن به مسایل مطرح شده در آن جلسات در یادداشتهای بلند فیسبوکی، نشانگر این است که آقای صالح برنامه جدی و عمدهای برای ایفای یک نقش فعال و استراتژیک در حکومت اشرف غنی ندارد و در عوض به خاطر بیکاری و بیبرنامهگی وقت خود را صرف مسایل بیهوده و غیرجدی میکند.
من به این باورم که آقای صالح بهتر است به جای غوغاسالاری و پرداختن به مسایل حاشیهای و دخالت در امور نهادها، از سهم قانونی خویش در حکومت استفاده بهتری کند و از اشرف غنی بخواهد که سهم او را در حکومتداری و مسایل استراتژیک و اساسی به رسمیت بشناسد و به وی جایگاه و سهم بدهد.
برای آقای صالح به عنوان یک فرد با تجربه امنیتی و استخباراتی، شایسته این است تا به جای غوغاگری در فیسبوک و درگیر شدن در مسایل روزمره، به عنوان معاون اول رییس جمهوری از خود شایستهگی بیشتر نشان دهد و حداقل در زمینههایی که تجربه و دانش دارد، چون یک سکاندار و هدایتگر عمل کند. چنانچه آقای صالح به خوبی میداند که مدیریت جلسات امنیتی از سوی آقای حمدالله محب که نه تجربه امنیتی و نه دانش و آگاهی استخباراتی و امنیتی دارد، نه تنها باعث رنجش خاطر جنرالان و افسران ارتش شده، بلکه حتا سبب شده است که به دلیل تصامیم نادرست امنیتی و استخباراتی آقای محب، نیروهای امنیتی کشور آسیبهای جدی ببینند.