نگاهی به صلح و وضعیت زنان افغانستان
نگاه نو_ یکی از مهمترین خواستها و آرزوهای مردم افغانستان از گذشتههای دور تا به امروز، رسیدن به صلح بوده است. هر شهروند افغانستان در هر جایی از این کشور، این آرزو را در دل میپروراند؛ اما برداشتها و دیدگاههای هر کدام ما متفاوت است. برای عدهای صلح با ختم جنگ معنا میگیرد، دیگری صلح را با عدالت و آزادی همسو میداند و دیگری شاید صلح را در آسایش و زندهگی انسانی میبیند…
در این میان برداشتها و خواستهای حکومت افغانستان، کشورهای همسایه و جهان برای رسیدن به صلح در افغانستان از اهمیت خاصی برخوردار است.حکومت افغانستان از ده سال به این سو تلاشهایی را برای رسیدن به صلح آغاز کرده است. این تلاشها در مقطعی از زمان با توجه به همکاری کشورهایی چون پاکستان، چین، ایران و متحدان بینالمللی افغانستان از جمله ایالات متحده امریکا همراه شده است.
در این اواخر تلاش برای رسیدن به صلح ضمن اینکه خوشبینیهایی را ایجاد کرده، نگرانیهایی را نیز به همراه داشته است. یکی از این نگرانیها، وضعیت و جایگاه زنان در پروسهی صلح و فرایند بعد از آن است.
در واقع در آغازین گامهایی که پیرامون صلح برداشته شده، نقش زنان کمرنگ و سمبولیک بوده است. هرچند بارها زنان نگرانیهایشان را در این مورد بیان کردهاند، اما تا هنوز در حاشیهی این روند قرار دارند. چنانچه اگر نگاهی گذرا به برنامههایی که تحت عنوان صلح برگزار شده است بیندازیم، این موضوعات به صورت برجسته به چشم میخورد:
یکم: در شورای عالی صلح حضور ده درصدی زنان را شاهد بودهایم؛ این حضور چند درصدی هم بسیار سمبولیک بوده است.
دوم: در گفتوگوهای اخیر میان طالبان و حکومت حضور زنان کمرنگ بوده است. به طور مثال در دیدار بینالافغانی دوحه از جمع شصت نفری اشتراککنندهگان، تنها هشت خانم و در نشست صلح مسکو از بین چهلوسه اشتراککننده تنها دو خانم حضور داشتند.
سوم: در گفتوگوهای صلح به زنانی بیشتر سهم داده شده است که از جریانهای سیاسی ، قومی و مذهبی آمدهاند و زنان مستقل، آگاه و مدافع حقوق زنان سهم کمتری داشتهاند.
چهارم: حدود سه ماه از ایجاد «وزارت دولت در امور صلح» میگذرد، اما هنوز جایگاه زنان در این نهاد نوتأسیس مشخص نیست. اینکه آیا زنان در ردههای بلند، در سیاستگذاریها و پلانگذاریها نقشی خواهند داشت یا نه، پرسشی است که باید به آن پرداخته شود.
از دیگر نگرانیهایی که میشود عنوان کرد، چگونگی رویکرد زنان، پالیسی حکومت، جامعهی جهانی و نگاه طالبان به موضوع زنان است.
زنان در افغانستان تا به امروز دارای صدای واحد نبوده و نتوانستهاند محور نگرانیهای خود حرکتهای جمعی منسجم، دوامدار و هدفمندی را شکل بدهند. این پراکندگی و نبود یک پیام واضح سراسری باعث در حاشیه ماندن زنان در پروسهی صلح شده است. بیشتر زنان با حرکتهای فردی یا از آدرسهای قومی و سمتی در گفتمان صلح نقش گرفتهاند. در صورتی که نیاز است همهی زنان افغانستان از هر طیف و گروه تنها تحت نام زن و بدون هرگونه گرایش سمتی، سیاسی و قومی زیر یک چتر واحد آمده و خطوط اساسی خواستهای خود را مشخص کنند؛ چراکه ما در یک مرحلهی مهم از حیات اجتماعی و سیاسی خود قرار داریم و حفظ دستآوردهای دو دههی گذشته و رفتن به آیندهای که تضمینکنندهی جایگاه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زنان باشد، یکی از مسوولیتهای تاریخی ما است.
از سوی دیگر حکومت افغانستان تا اکنون پالیسی و برنامهی مشخصی که بتواند تضمینکنندهی حقوق زنان در روند صلح و بعد از آن باشد، ارایه نکرده است. در حوزه بزرگتر نیز دیدگاه جامعهی جهانی بهویژه ایالات متحدهی امریکا به عنوان حامی حقوق زنان در این رابطه مبهم مانده است. آیا موضوع حقوق زنان، آزادیهای مدنی و عدالت اجتماعی یکی از اولویتها است یا خیر؟
حکومت به عنوان یک طرف گفتوگوکننده و جامعهی جهانی به عنوان تسهیلکنندهی روند صلح باید مکانیزم مشخصی را برای سهم داشتن زنان در روند صلح، در تصمیمگیریها، سیاستگذاری و جایگاه زنان در معادلات صلح در نظر بگیرد.
گروه طالبان نیز با ایدیولوژی ضد زن، ضد حقوق بشر و ضد آزادیهای فردی شناخته میشود و تا هنوز تغییری در دیدگاه آنها در مورد زنان مشاهده نشده است. آنها در گفتوگوهای صلح در مواردی به حقوق زنان مطابق به شریعت اسلامی اشاره کردهاند که معمولاً این یک نگاه تندروانه، سختگیرانه و افراطی از دین است. همین برداشت افراطگرایانهی طالبان از دین نسبت به زنان قربانی زیادی گرفته است و دورهی حاکمیت طالبان را به سیاهترین ورق تاریخ سرنوشت زنان در افغانستان تبدیل کرده است؛ دورهی جهالت، ظلم و بربریت که زنان از تمام حقوق مدنی خود محروم بودند و تا امروز تبعات آن در زندهگی زنان افغانستان دیده میشود.
اما چه پیشنهادات مشخصی وجود دارد تا زمینهی سهمگیری زنان در پروسهی صلح و فرایند پس از آن ایجاد شود؟
یکم: زنان باید متوجه مسوولیت بزرگ و تاریخی خود باشند و خطوط اساسی و خواستهای خود را مشخص کرده با همهی افرادی که متعهد به ارزشهای انسانیاند، برای رسیدن به این خواستها متحدانه و یکصدا دادخواهی کنند.
دوم: زنان باید به عنوان یکی از طرفهای اصلی گفتوگوکننده در میز مذاکره با طالبان حضور داشته باشند؛ البته این حضور از نگاه کمی و کیفی بسیار اهمیت دارد.
سوم: موضع طالبان باید در مورد زنان افغانستان روشن شود؛ چرا که تا به امروز طالبان در این مورد هیچ وضاحتی ندادهاند و تنها در مواردی به حقوق زنان مطابق به احکام و شریعت اسلامی اشاره شده است.
چهارم: مکانیزم پاسخگو بودن طالبان باید ایجاد شود. ضمانتهای جهانی باید وجود داشته باشد تا طالبان بعد از پیوستن به پروسهی صلح بر حفظ ارزشهای حقوق بشری، حقوق زنان و آزادیهای مدنی متعهد باشند.
پنجم: دولت افغانستان، ایالات متحده امریکا و تمام کشورهای ذیدخل باید در نظر داشته باشند که صلح در افغانستان با حفظ نظام دموکراتیک، قانون اساسی افغانستان، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و آزادی بیان همراه باشد.
ششم: شفافیت باید یکی از اصول پروسهی صلح باشد. هرگونه تصمیم پیرامون صلح باید روشن، واضح و به دور از هرگونه ابهام باشد.
هفتم: در طرح حکومتی که بر مبنای صلح تشکیل خواهد شد، باید از ابتدا فیصدی و سهم مشارکت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زنان مشخص باشد.
هشتم: زنان افغانستان در این دادخواهی باید تلاش کنند تا حمایت مدافعان حقوق زن در کشورهای همسایه، منطقه و جهان را با خود داشته باشند.
در اخیر باید گفت ما در حالی به سوی گفتمان صلح میرویم که طولانیترین جنگ دنیا در افغانستان جریان دارد، مردم قربانی زیادی در این جنگ دادهاند و فرصتهای زیادی را از دست دادهایم. ما در شرایطی به صلح میاندیشیم که حکومت در کنار جنگ با طالبان، درگیر مشکلات داخلی و انتخاباتی چالشبرانگیز است. در این میان جامعهی جهانی نیز اولویتهای دیگری را در افغانستان و منطقه دنبال میکند… همهی اینها میتواند آسیبپذیری زنان را بیشتر کند. با این حساب ما دشواریهای فراوانی را پیش رو داریم و از این رو برای یک مبارزهی هوشیارانه باید آماده باشیم!سمیه رامش