درمانده‌گی مرد خاکستری سیاست افغانستان

داکتر عبدالله عبدالله، رییس شورای مصالحه پیشین، دیروز (۲۱ جوزا/خرداد ۱۴۰۱) به تعبیر خودش «به آغوش وطن و مردم» بازگشت و از سوی فضل‌هادی مسلمیار، رییس پیشین مجلس سنا و بعضی از افراد طالبان در فرودگاه کابل استقبال شد. او در صحبت با رسانه‌ها ابراز امیدواری کرد که مردم افغانستان در سایه آرامش و عدالت زنده‌گی کنند و از طالبان خواست در این زمینه تلاش به خرج دهند.

در حدود هشت ماهی که عبدالله در نوعی حصر خانه‌گی قرار داشت، بارها از سوی طالبان مورد آزار‌و‌اذیت و تحقیر واقع شد‌؛ خانه‌اش در محاصره قرار گرفت، بسیاری از محافظانش خلع سلاح شدند، موتر/خودروهای زرهی‌اش گرفته شد، رفت‌و‌آمد به خانه‌اش زیر نظارت جدی طالبان قرار داشت، بر گشت‌و‌گذارش محدودیت شدید اِعمال و پاسپورتش مصادره شد و از این زمره مسایل.

کسانی که در این هشت ماه به دیدنش می‌رفتند، از افسرده‌حالی، خشم پنهان و بدبینی مفرطش نسبت به طالبان ‌حکایت می‌کردند. او در این مدت بارها در مجالسش در‌باره طالبان گفته بود: «قصه روشن است: گروهی تروریستی آمده و قدرت را به زور به دست گرفته. این گروه اصلاح‌شدنی و تغییر‌خوردنی نیست. ممکن است بعضی افراد در میان آن‌ها نسبتاً معتدل باشند، اما ساختار طالبان طوری است که تغییر و ریفورم را نمی‌پذیرد.»

حالا چه اتفاق افتاده که عبدالله نشاطش را دوباره به دست آورده و با چهره‌ای شادمان به کابل آمده و به طالبان که او خود آن‌ها را «گروه تروریستی» می‌نامد، امیدوار شده و از آن‌ها می‌خواهد زمینه زنده‌گی شرافت‌مند و آرام را برای شهروندان فراهم کنند؟

داکتر عبدالله سیاست‌مداری خاکستری و مرموز است. حضور دوام‌دارش در میدان سیاست افغانستان، وی را کار‌آزموده و آب‌دیده ساخته است. تحلیل‌گران در واکاوی کنش و منش او گاهی با دشواری مواجه می‌شوند. در دو دهه اخیر او یکی از سیاست‌مداران مطرح در میدان سیاست افغانستان بوده که پیرو اصول ثابت نبوده و خط قرمزی نداشته و در هر مقطع زمانی به ساز متفاوتی رقصیده و خوش رقصیده است.

با این‌ حال، تحلیل حرکات و سکنات عبدالله از توافق‌نامه بن در سال ۲۰۰۱ بدین ‌سو بیانگر این است که او همیشه سعی می‌ورزد به‌گونه‌ای رفتار کند که رضایت خارجی‌ها و مخصوصاً امریکا به دست آید و حتا گاهی در این زمینه فراتر از توقع خارجی‌ها به آن‌ها خدمت و کرنش می‌کند. او تا آن‌جا در تملق به خارجی‌ها پیش می‌رود که حتا پشت نزدیک‌ترین متحدانش را وقتی دریابد که مورد پسند خارجی‌ها نیست (مثال: موضوع برکناری عطا‌محمد نور از ولایت بلخ) خالی می‌کند. جیمز دوبینز، نماینده خاص رییس جمهور امریکا در افغانستان در سال‌های پس از سقوط طالبان، بر‌اساس کتاب «ملت‌سازی در افغانستان»، وقتی در ۲۰۰۱ و پیش از برگزاری جلسه بن آلمان با داکتر عبدالله ملاقات کرد و می‌خواست در خصوص مسایل دشوار با او مذاکره کند، از نرمش و فرمان‌برداری بیش از حد عبدالله شگفتی‌زده شد. عبدالله با مردم افغانستان حرفی می‌زند که به‌کلی متفاوت از حرف‌هایی است که در دیدار با خارجی‌ها بر زبان می‌آورد. نمی‌دانم او کتاب ماکیاولی را خوانده یا خیر، اما این توصیه او را که سیاست‌مدار باید گاهی در لباس میش و زمانی در پوست شیر ظاهر شود، به‌خوبی عملی کرده است.

او در مراحل مختلف فعالیت‌های سیاسی‌اش هرگز خلاف مشورت و خواست دوستان بین‌المللی‌اش کار نکرده، حتا در زمان‌هایی که به‌شدت زیر فشار افکار عمومی قرار داشته است. او بارها و با افتخار افکار عمومی را فدای چشم و ‌ابروی دوستان بیرونی‌اش کرده است. به نظر می‌آید که حالا نیز به مشورت کشورهای غربی و هندوستان دوباره به کشور برگشته است. او با آن‌که به دفعات از سوی دیپلمات‌های خارجی فریب داده شده، قراین نشان می‌دهد که تا هنوز هم اعتمادش را نسبت به آن‌ها از دست نداده است.

تحلیل‌هایی وجود دارد مبنی بر این‌که قرار است لویه‌جرگه یا چیزی شبیه آن برگزار شود و اصلاحاتی جزیی در کابینه طالبان به میان آید و بعضی اقدامات نمایشی دیگر از سوی طالبان انجام شود و در مقابل، خارجی‌ها برای مشروعیت‌بخشی بین‌المللی طالبان تکاپو و تلاش کنند. اگر این تحلیل‌ها درست باشد، لابد بازگشت عبدالله به کابل برای زمینه‌سازی به چنین کارهایی صورت گرفته است.

امریکا و متحدان اروپایی‌اش در این ده ماه بسیار کوشیدند تا در سیاست‌های طالبان تعدیل وارد کنند و آن‌ها را به نرمش ناگزیر سازند و به رعایت حقوق بشر و حقوق زن ترغیب کنند، اما تا‌کنون توفیق چندانی در این راه نیافته‌اند. آیا این بار موفق می‌شوند طالبان را وادار به تشکیل حکومت همه‌شمول سازند؟

نکته دیگر این است که داکتر عبدالله تصور می‌کند با فرار رهبران سیاسی مطرح از جمله اشرف‌ غنی از کشور، حالا میدان برای او خالی و زمینه برای فعالیت‌های او بیش از پیش مهیا شده است. خاصه در شرایطی که طالبان به کسانی نیاز دارند که چهره‌ای دنیا‌پسند از آن‌ها ارایه کند و زمینه مشروعیت‌بخشی در مجامع بین‌المللی را برای آن‌ها فراهم آورد. در این میان، عبدالله ابایی ندارد از این‌که به طالبان امتیاز بدهد تا آن‌ها به وی اجازه دهند دست به فعالیت سیاسی هرچند محدود در داخل کشور بزند. عبدالله سیاست‌مداری قانع، انعطاف‌پذیر و عملگرا ا‌ست و به حد‌اقل‌ها نیز قانع است.

یکی از چالش‌های احتمالی فرا‌راه داکتر عبدالله در حال حاضر این است که وی متحد و دوست نزدیک هند است. هند کشوری است که سیاست خارجی‌اش بر دشمنی و ستیزه با پاکستان گذاشته شده است. پاکستان سال‌ها هزینه کرده و تلاش ورزیده تا سایه هند را از سر افغانستان دور کند. آیا پاکستان حاضر خواهد شد فعالیت‌های سیاست‌مدار متحد هند را در افغانستان و در زیر پرچم طالبان تحمل کند و به او اجازه دهد در جهت منافع هند در کابل کار و کوشش کند؟

داکتر عبدالله در دو دهه اخیر ماهرانه توانست موج‌سواری کند و با فریب افکار عامه، در میان اقوام غیر‌پشتون و به‌خصوص قوم تاجیک و نیز پنجشیری‌ها که گرفتار بحران رهبری بودند، جای پایی برای خود باز کند و بر مرکب مراد سوار شود. با سخن گفتن از خاطرات احمد‌شاه مسعود و اشک ریختن به یاد او، دل توده‌های ساده‌لوح را به دست آورد. اما نقش منفعلانه او در تحولات اخیر و پس از این‌که طالبان قدرت را تصاحب کردند و تاجیک‌ها و پنجشیری‌ها را کشتند و شکنجه و آزار دادند، وی را به‌شدت در نزد تاجیک‌ها که عقبه اصلی عبدالله را تشکیل می‌دادند، منزوی و منفور ساخته است.

برداشت من این است که عبدالله از شدت درمانده‌گی به طالبان پناه آورده است. او که همیشه به تشریفات میان‌تهی خوش بوده و از قدرت سیاسی همان آرگاه‌و‌بارگاهش را دوست داشته، اکنون تصور می‌کند که می‌تواند با استفاده از فضایی که طالبان به منظور مشروعیت‌بخشی برای رژیم خود برای برخی از سیاست‌مداران خودی مساعد ساخته‌اند، نقش چهره‌ای میانه‌رو را ایفا کند و در کنار حامد کرزی به‌عنوان افسقال قومی شناخته شود. آیا طالبان حاضرند عبدالله را حتا در حد یک «افسقال» به رسمیت بشناسند؟ تا‌کنون هیچ نشانه‌ای از تمایل طالبان به دست برداشتن از انحصار‌گرایی سیاسی به چشم نخورده است. اگر با ملاک گذشته طالبان داوری کنیم، می‌توان گفت که طالبان به هیچ صورت فعالیت دیگران را در قلمرو حاکمیت خود بر‌نمی‌تابند و از آن به‌شدت می‌هراسند. برد طالبان در انحصار‌گری و تمامیت‌خواهی‌شان است. آن‌ها در فضای آزاد حرفی برای گفتن و نیرویی برای رقابت کردن ندارند.