جنگ افغانستان از منظر روایتها
نگاه نو_ برگردان کتاب «روایتهای طالبان» اثر پژوهشی توماس جانسون استاد دانشگاه نیروی دریایی ایالات متحده در آخر هفتهی گذشته در انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان رونمایی شد. این کتاب را فردوس کاوش به فارسی برگردان کرده است. ناشر فارسی این کتاب انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان است. توماس جانسون در این کتاب، ضمن معرفی روایتهای اصلی و فرعی گروه طالبان به بسیار روشنی توضیح داده است که جنگ علیه آشوبگری در واقع جنگ روایتها است. پیشفرض اصلی و اساسی او در این کتاب این است که در مبارزه بر ضد آشوبگری نیروی نظامی به کمک روایتها میآید. هم نیروی شورشی و هم دولت تلاش میکنند روایتهایشان را به کمک تحرکات نظامی مسلط بسازند. جانسون توضیح داده است که جنگ افغانستان هم در واقع جنگ روایتها است.
او نشان داده است که طالبان به عنوان یک نیروی شورشی تلاش میکنند که روایتهایشان را به ذهن اهالی ولایتهای جنوبی و شمالی افغانستان برسانند و آنان را حول داعیهی خودشان بسیج کنند. جانسون توضیح داده است طالبان به دلیل آشنایی با فرهنگ روستایی، تسلط بر زبان و استفاده از ابزارها و ژانرهای محبوب در روستاها، توانستند جنگ روایتها را در دهکدههای مناطق جنوبی افغانستان ببرند. جانسون نشان داده است که نیروهای امریکایی و ناتو در جنگ روایتها در جنوب بسیار ناشیانه عمل کردند. جانسون مستند نشان داده است که عملیات پرتاب برگه و پخش تبلیغات از طریق امواج رادیویی در دهکدههای جنوبی افغانستان به دلیل ناآشنایی طراحان کمپین تبلیغاتی ناتو، ناکام ماند.
او نشان داده است که نیروهای ناتو ظرافتهای فرهنگی مردم دهکدههای مناطق جنوبی افغانستان را در طراحی کمپین تبلیغاتی و جنگ نرمشان در نظر نگرفتند. او نشان داده است که در سالهای اول ماموریت نظامی امریکا در افغانستان، نیروهای امریکایی برگهای را به یکی از روستاهای حوزهی قندهار پرتاب کردند که در آن یک خانوادهی امریکایی با لباس غربی و یک خانوادهی افغان با لباس محلی نشان داده شده بود. پیام این برگه همبستهگی میان مردم افغانستان و امریکا بود. اما از آنجایی که این برگه خانوادهی امریکایی را در لباس غربی نشان میداد، برخی از روستاییهایی که این برگه را دریافت کردند، این طور نتیجهگیری کردند که گویا ناتو میخواهد سبک زندهگی غربی را بر آنان تحمیل کند. توماس جانسون توضیح داده است که این برگه به جای اینکه کمپین تبلیغاتی ناتو را تقویت کند، نقض غرض کرد. طالبان آن برگه را دستمایهی تبلیغاتیشان قرار دادند. یکی از حکایتهایی که گروه طالبان ساختند این بود که ناتو میخواهد مردم افغانستان را مسیحی بسازد. برخی از برگههایی که ناتو در دهکدههای جنوبی پرتاب میکرد و محتوای آن با فرهنگ محلی در تضاد بود، طالبها از آن برای اثبات ادعایشان استفاده میکردند.
جانسون در کتابش نشان داده است که مرکز ثقل شورش طالبان روستاهای ولایتهای جنوبی است. او توضیح داده است که طالبان از ژانرهایی مثل شعر، ترانه و سخنرانیهای ملاها برای رساندن روایتشان به دهکدههای جنوبی به وفور استفاده کردند. او نشان داده است که طالبان افکار ایدیولوژیکشان را از طریق ترانههای طالبی به گوش مخاطب رساندند و ذهنیتسازی کردند. جانسون به نقل از مردمشناسان و افغانستانشناسهای معروف امریکایی توضیح داده است که شعر و ترانه ژانرهای بسیار محبوب در روستاهای افغانستان است. بیشتر جمعیت روستانشین افغانستان بیسواد اند، به همین دلیل است که شعر و ترانه در این روستاها بیشتر شفاهی است. مردم شعرها و ترانهها را حفظ میکنند. روستانشینان با محتوای شعرها و ترانهها ارتباط برقرار میکنند و باورهای بازتابیافته در این ژانرها را ذهننشین میسازند. جانسون در کتابش بسیار دقیق توضیح میدهد که ادبیات جدید و مکتوب افغانستان هنوز به روستاها راه نیافته است و موسیقی مدرنی که در کابل مصرفکننده دارد تا حال نتوانسته است در محلات با ترانههای شفاهی سنتی رقابت کند. نهادهای دولتی افغانستان هم در سالهای اخیر نتوانستند که از شعر، ترانه و ژانرهای محبوب دیگر برای رساندن روایت بازسازی و مردمسالاری استفاده کنند. در حکومت حزب دموکراتیک خلق، تا حدی در این زمینه کار میشد. در آن زمان موسیقیدانان،آوازخوانان و ترانهسرایان طرفدار حزب حاکم، در حمایت از نیروهای مسلح وقت و تشریح جذاب روایت حکومت، کالاهای تبلیغاتی تولید میکردند. در آن زمان حتا هنرمندان معروف برای بخشهای گوناگون نیروهای مسلح آهنگهای جداگانه خوانده بودند. اما در ۱۸ سال اخیر هیچ کار جدی در این زمینه صورت نگرفت. از این خلا طالبان بهرهبرداری کردند. جانسون توضیح میدهد که در حوزهی قندهار حتا مردمی که با طالبان ارتباط سازمانی و فکری ندارند، ترانههای طالبی را میشنوند. مثلاً او آورده است که در یکی از محافل تفریحی در خارج از شهر قندهار، باری یکی از آوازخوانان محلی یک ترانهی طالبی را اجرا کرد. جانسون آورده است که چند سال را در برگرفت تا ناتو درک کرد که ترانههای طالبی یکی از وسایل اصلی عملیاتهای اطلاعاتی طالبان است.
جانسون در یک فصل جداگانه به شبنامه هم پرداخته و آورده است که طالبان از شبنامه هم برای ارعاب مخاطب و توضیح روایتهای این گروه استفاده کردند. واقعیت این است که روستاییها زیاد به برق، تلفن و انترنت دسترسی ندارند. شبنامه وسیلهی شناخته شده در روستاهایی است که در سالهای اول شورش طالبان به هیچ رسانهی دیگر دسترسی نداشتند. روایتی که طالبان در این شبنامهها عرضه میکردند، توسط ناتو و حکومت افغانستان به چالش کشیده نشد. حکومت و ناتو نتوانستند دسترسیشان را به دهکدهها بیشتر بسازند. در نبود روایتهای بدیل، روایت و خط موضوعی که طالبان در شبنامهها دنبال میکردند، بدل به گفتمان مسلط در دهکدههای جنوبی شد. محتوای شبنامهها و ترانههای طالبان در قالب حکایتهایی عرضه میشد که مردم دهکدههای مناطق جنوبی میتوانستند با آن به سادهگی ارتباط برقرار کنند و آن را بفهمند. این امر به گروه طالبان کمک کرد که به سود خودشان در دهکدههای جنوبی ذهنیتسازی کنند. نتیجهگیری جانسون این است که ترانه، شبنامه و وعظ مستقیم ملاها به گروه طالبان کمک کرد که در جنگ روایتها در دهکدههای جنوبی دست بالا پیدا کند. او عواملی را که ناتو و نهادهای حکومتی افغانستان نتوانستند مثلاً به شبنامههای طالبان پاسخ دهند، تشریح کرده است.
در کتاب جانسون داستان استفادهی طالبان از فناوری جدید و تکنولوژی ارتباط از راه دور نیز توضیح داده شده است. تبلیغات طالبان به شبنامه، ترانه و وعظ محدود نماند. آنان در شبکههای اجتماعی حضور یافتند، ویدیو تولید کردند، با رسانهها از طریق سخنگویانشان به تماس شدند و وبسایت چند زبانه راه انداختند. این امر حضور طالبان را در دنیای مجازی بیشتر ساخت. جانسون در این کتاب آسیبپذیریهای تبلیغاتی طالبان را نیز توضیح داده است. کتاب جانسون در نوع خودش بینظیر است. این اولین پژوهشی است که جنگ افغانستان را از منظر روایتها مورد بحث و بررسی قرار داده است.