جبر نیست، شعرنخوان
نگاه نو_ رییسجمهور غنی در همایش افغانستان گهواره زبان فارسیدری در ارگ اشعار مولانا جلالالدین بلخی حریف عارفان را به صورت اشتباه خواند. تردیدی نیست که از انسانها خطا سر میزند و حتا نخبهگان بشریت دچار اشتباه شدهاند، اما رییسجمهور غنی به رغم تاریخدانی و مردمشناسیاش، هنوز درک نکرده است که غلط خواندن شعر به مشروعیت سیاستمداران این دیار صدمهی جدی وارد میکند. آقای غنی هم میداند که شعر، بخش مهم فرهنگ عمومی این دیار است. مردم این دیار افکار تصوفی، مذهبی و حتا سیاسیشان را از طریق شعر ذهننشین ساختهاند. تمام روایتهای مذهبی و تاریخی این دیار از طریق شعر وارد جهان ذهنی مردم عام شده است. حتا احکام عبادات روزمره مثل نماز و روزه هم از طریق شعر به دنیای ذهنی مردم عام راه یافته است. شعر در روستاهای افغانستان بیشتر شفاهی است، مردم اشعار به ویژه شعرهای تصوفی را در حافظه دارند و حتا در گفتوگوهای روزمره از آنها استفاده میکنند.
در طول تاریخ فرماندهان لشکر، پادشاهان و حتا سیاستمداران از شعر برای انتقال افکار سیاسی و باورهایشان به مردم عام استفاده کردهاند. بیخود نیست که شخصیتهایی مثل محمود طرزی هم سخت تلاش میکردند که با شعر افکارشان را اجتماعی بسازند. طرزی برای اینکه به مردم آن زمان فواید و کارکردهای زغالسنگ را توضیح دهد، آن را در قالب شعر تشریح میکرد. در دههی چهل کدرهای جریانهای چپ هم تلاش میکردند که باورهای ایدیولوژیکشان را در قالب شعر به مخاطب توضیح بدهند. آرشیف نشریههای سازمانهای چپی دههی چهل خورشیدی نشان میدهد که این نشریهها یا صفحههای اختصاصی شعر دارند و یا شعر در صفحات مختلف آنها به نشر رسیده است. نصیحتالملوکهای سدههای میانه هم بیشتر منظوم است و استادان و پژوهشگران ادبیاتشناسی میدانند که پند دادن به پادشاهان یک سبک ادبی ویژه در سدههای میانه بوده است. شعر آن قدر در فرهنگ عمومی این دیار جا افتاده است که مردم عام انتظار دارند سیاستمداران و حتا رهبران محلی در سخنرانیهایشان شعر را با صوت و لحن خوش بخوانند. اگر آدم مدعی رهبری نتواند در این دیار شعر را بدون غلطی و با صوت و لحن خوش بخواند، مشروعیتش را صدمه زده است.
در تاریخ جنگهای این سرزمین نیز شعر نقش مهم ایفا کرده است. همین امروز طالبان در دهکدههای جنوبی از طریق ترانهسرایی و شعر، احساسات ضد غربی و ضد حکومتی را در مخاطبانشان بر میانگیزند. در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق هم تنظیمها شعرهای حماسی و تهییجی میسرودند و تلاش میکردند که از طریق آن مخاطبانشان را به جنگ با شوروی ترغیب کنند. رهبران کاریزماتیک چهل سال اخیر هم خودشان را شعردوست و شعرشناس برای مردم عام معرفی میکردند. شعردوستی و خواندن شعر با صوت خوش یکی از ویژهگیهای رهبران کاریزماتیک این دیار بود. شعردوستی مردم عام یکی از ویژهگیهای منحصر به فرد فرهنگ عمومی این دیار است. در کشورهای دیگر از جمله در بریتانیا هیچ آدم عامی انتظار ندارد که بوریس جانسون یا ترزا می یا صادق خان برای آنان در سخنرانیهای عمومی اشعار شکسپیر را بخواند یا جملههایی از نمایشنامههای او را نقل به مضمون کند، اما در فرهنگ عمومی این دیار نقش شعر بسیار مهم است و مردم کسی را که ادعای رهبری میکند و شعر را درست نمیتواند بخواند، به عنوان رهبر سیاسی و اجتماعی جدی نمیگیرند. آن کسی که مدعی رهبری است و میتواند شعر را به درستی بخواند، احتمال آن زیاد است که بتواند به لحاظ عاطفی با تودهها وصل شود. مدعای نگارنده این نیست که صرف شعرخوانی درست و بدون غلطی میتواند یک سیاستمدار را به ذهنهای مردم، حاکم بسازد؛ اما شعرخوانی درست در این دیار یکی از پیششرطهای تثبیت وجههی اجتماعی است.
اشتباه خواندن شعر از سوی اطرافیان رییسجمهور شاید یک امر عادی و یک خطای لفظی مثل «مأمون خلیفهی عثمانی» تلقی شود، اما این امر، پیآمدهای سیاسی و اجتماعی گستردهای دارد که شخص آقای غنی میتواند آن را حدس بزند. نگارنده تعجب میکند که چرا آقای غنی با آنکه ویژهگیهای مردمشناسی و تاریخی این دیار را میداند، مرتکب خطا میشود و شعر را غلط میخواند. اگر آقای غنی در شعرخوانی اعتمادبهنفس لازم را دارد و اشتباه میکند، عقل ایجاب میکند که هیچ شعر نخواند. اگر میخواهد شعر بخواند و توجه جلب کند، ناگزیر است که آن را درست بخواند. البته تنها آقای غنی نیست که در یک سخنرانی عمومی شعر را اشتباه خوانده است سیاستمداران دیگر هم از این خطاها بسیار کردهاند.
از صفحه هشت صبح