تکسی‌های ساکت کابل

در نظام جمهوریت قبل از این‌که طالبان دوباره بر افغانستان حاکم شوند، تکسی‌های شهر کابل به مکانی برای بحث‌های سیاسی تبدیل شده بود. کمتر اتفاق می‌افتاد که در تکسی در شهر سفر می‌کردید و بحث سیاسی در آن داغ نمی‌شد. در آن زمان وقتی با تکسی در شهر سفر می‌کردید، خیلی کم پیش می‌آمد که شهروندان و سرنشنیان به بحث و انتقاد از سیاست، نحوه حکومت‌داری، فساد مسوولان، بی‌کفایتی و… نپردازند. اما این روزها پس از تسلط طالبان بر افغانستان، قصه چیزی دیگر است. تکسی‌های شهری خیلی ساکت و خلوت‌اند و دیگر از آن بحث‌های سیاسی داغ و انتقاد از وضعیت و نقد رفتار مسوولان و فساد و… خبری نیست. با وجودی که وضعیت در همه عرصه‌ها چه حکومت‌داری، وضع اقتصادی مردم، حاکمیت قانون و… نسبت به قبل بدتر شده، اما دیگر از آن شکایت‌ها و انتقادها خبری نیست. مردم از بلند رفتن قیمت اجناس و فقر و بیکاری روزافزون سخن می‌گویند، اما به هیچ وجه مثل گذشته وارد بحث‌های سیاسی نمی‌شوند و از بیان نقش و سهم رژیم طالبان در به وجود آوردن این وضعیت چیزی نمی‌گویند. در امارت طالبان کسی نمی‌تواند آزادانه از فساد در یک اداره دولتی و یا از قوم‌گرایی در استخدام‌های دولتی، ناامنی، تبعیض، ستم و… شکایت کند.

در نظام گذشته، به رغم همه مشکلاتی که داشت، مردم حق ابراز نظر و انتقاد از حکومت را داشتند؛ چیزی که در امارت طالبان وجود ندارد. در حال حاضر مردم می‌دانند که اگر از سیاست‌های نادرست طالبان انتقاد کنند و اگر از آن‌ها به دلیل وضعیت رقت‌بار جاری توضیح بخواهند، سرزنش و مجازات خواهند شد. بازداشت‌های خودسرانه، ناپدیدشدن‌ها، لت‌وکوب افراد در جاده‌ها و سایر رویکردهای خشن طالبان، جرئت هر نوع انتقاد را از مردم گرفته است. طالبان شهروندان را تنها به دلیل یک انتقاد کوچک، مثلاً دفاع از حق آموزش دختران و انتقاد از این گروه به دلیل محروم ساختن آنان از این حق، بازداشت و شکنجه کرده‌اند. طالبان به فعالان رسانه‌های اجتماعی هشدار داده‌اند که از نشر انتقاد و اخبار ضد این گروه خودداری کنند. علاوه بر آن، طالبان با وضع مقررات سخت‌گیرانه بر رسانه‌های جمعی، آزادی آن‌ها را به‌طور کامل محدود کرده‌اند. نشر هر نوع گزارش انتقادی توسط خبرنگاران در مورد نظام طالبان، به‌شدت سرکوب می‌شود.

سلب آزادی بیان از ویژه‌گی‌های نظام‌های تمامیت‌خواه و استبدادی است. در این نظام‌ها، انتقاد از نظام و زمام‌دار یا گروه حاکم، مخالفت و دشمنی محسوب شده و با آن سخت برخورد می‌شود. کسی را جرئت ابراز مخالفت و انتقاد از زمام‌دار یا گروه حاکم نیست. در این نظام‌ها، مردم از حقوق شهروندی‌شان مثل آزادی بیان، حق اجتماعات و آزادی فکر محروم‌اند. مردم نمی‌توانند به خاطر مطالبه خواست‌های مشروع‌شان، تجمع اعتراضی برپا کنند. صدا و خواست مردم در این نظام‌ها کمتر شنیده می‌شود و آن‌چه مهم است، رویکرد و برنامه فرد یا گروه حاکم است که باید اعمال شود و کسی نباید از آن انتقاد کند.

سوال این است که این سکوت یا ترس تا چه زمانی دوام خواهد کرد؟ آیا این سکوت با وضعیت رقت‌بار حاضر که با گذشت هر روز هم بدتر می‌شود، دیر دوام خواهد کرد؟ جواب این سوال‌ها البته منفی است. حکومت‌داری بد طالبان، ناامنی، فقر جانکاه و روزافزون، بیکاری و نقض گسترده آزادی‌ها و حقوق شهروندی مردم، تبعیض روزافزون و… این سکوت را به‌زودی خواهد شکست.

خفه ساختن صدای مردم، راه حل نیست. تنها چیزی که می‌تواند یک جامعه را به امنیت و ثبات برساند، تامین عدالت و احترام به حقوق و آزادی‌های شهروندان است.