بوروکراسی افغانستان؛ نظام پرچالش اداری
نگاه نو_ مبنای بوروکراسی بر نوعی ساختار استوار است که ویژهگیهای آن عبارتاند از: تقسیم کار، سلسلهمراتب سازمانی تعریف شده، حاکم بودن ضوابط بر روابط، جلوگیری از اعمال سلیقههای شخصی، انتصاب بر اساس شایستهگی، برقراری نظام پیشرفت شغلی برای کارکنان و جدایی صاحبان سازمانها از ادارۀ آنها. گذشته از این، بوروکراسی به عنوان حکومت مأموران اداری در سیستمی از حکومت به کار میرود که کنترل آن به دست مأموران اداری است و قدرتشان آزادی مردم را به مخاطره میاندازد.
حفیظ تورکان
بوروکراسی به عنوان یکی از منابع مهم قدرت هرجامعهای، میتواند مظهر حکومت عقل و منطق به حساب آید، رهبری کاریزماتیک (فرهمند) و عواطف و احساسات فردی را که اغلب در تصمیمات اداری و حتا خط مشیها و قوانین و سیاستهای عمومی جوامع بشری متجلی است، مهار کند و در خدمت جامعه آورد. در عین حال، میتواند شکل سلاحی مخرب و سهمگین را به خود گیرد و در خلاف جهت منافع مردم به کار افتد.
برخی همچون کارل مارکس، رابرت میشل و گیدن جوبرگ به این پدیده از دیدگاه منفی نگریستهاند. از نظر هگل، بوروکراسی در واقع پلی است که بین دولت و جامعه واسطه میشود و جامعه متشکل از گروههایی است با منافع مختلف، و دولت حافظ منافع مشترک عموم افراد جامعه است.
ماکس وبر را میتوان بنیانگذار مطالعات سیستماتیک در مورد بورکراسی دانست. وبر، بوروکراسی را مترادف با سازمان بزرگ قلمداد میکند. بوروکراسی ایدهآل او دارای مشخصههای ذیل است:
۱- مشخص بودن وظایف ادارات و معین بودن چارچوب کار اعضا؛
۲- وجود سلسلهمراتب روشن برای ادارات سازمان؛
۳- حایز شرایط بودن افراد به کار گمارده شده از لحاظ حرفهای؛
۴- استخدام کارکنان براساس توانایی و دانش فنی.
همچنان بوروکراسی به عنوان ضد تحرک اداری و ضد نوآوری در سازمان به کار برده شده است که به عدم قابلیت انعطاف و انهدام حس شخصیت تمایل دارد.
مبنای بوروکراسی بر نوعی ساختار استوار است که ویژهگیهای آن عبارتاند از: تقسیم کار، سلسلهمراتب سازمانی تعریف شده، حاکم بودن ضوابط بر روابط، جلوگیری از اعمال سلیقههای شخصی، انتصاب بر اساس شایستهگی، برقراری نظام پیشرفت شغلی برای کارکنان و جدایی صاحبان سازمانها از ادارۀ آنها. گذشته از این، بوروکراسی به عنوان حکومت مأموران اداری در سیستمی از حکومت به کار میرود که کنترل آن به دست مأموران اداری است و قدرتشان آزادی مردم را به مخاطره میاندازد.
وجود مقررات دستوپاگیر، عدم توجه به احتیاجات واقعی جامعه و ارباب رجوع، نبود مقررات روشن و غیرقابل تغییر، انجام کارهای مشابه به وسیله نهادهای مختلف، پیچیده بودن سیستمها و روشهای عملیاتی، وجود رابطهگرایی و باندبازی و امثال آن سبب شده است تا حایلی بین مردم و بوروکراسی حاکم به وجود آید. در این صورت، بوروکراسی نه به عنوان مکانی برای حلوفصل امور، بلکه به عنوان محلی برای ایجاد دشواریهای بیشتر قلمداد میشود.
آنچه که امروزه از معنای بوروکراسی در اذهان عامه تداعی میشود، عبارتاند از: دیوانسالاری، نظام اداری، کاغذپرانی سیاسی، کاغذبازی، حکومت اداری، امضاءبازی وغیره. بوروکراسی در افغانستان، به عنوان سیستمی ناکارآمد و منفی تلقی میشود که باعث ضیاع وقت، کُندکاری، رشوهستانی، پیچیده شدن روند کار، استفاده از صلاحیتهای اداری، واسطهبازی و در کل عادی شدن اینهمه وضعیت نابهسامان اداری و کاری شده است.
گذشته از وضعیت ناهنجار فعلی که وجود دارد، یک نقد مهم دیگر نیز متوجه بوروکراسی افغانستان است، و آن، این است که لایحهی وظایف و قوانین اجرایی در ادارات دولتی، خود مشکلآفرین بوده است. بارها شاهد بودهایم که تقریباً همهی مراجعهکنندهگان در ادارات دولتی شکایت از کُندی و پیچیدهگی کار دارند. ما مجبوریم که به خاطر معمولترین و اندکترین کار، امضای دهها تن از مأموران و مدیران را داشته باشیم. در کنار این، مأموران و مدیران آغوشته به فساد نیز کُندی کار را بیشتر کردهاند.
در افغانستان، تمامی ویژهگیهایی را که ماکس وبر برای بوروکراسی میشمارد، به شکل وارونه تطبیق میشود، از اصول سازمانی گرفته تا کارکنان و وظایف آنها. کمتر در ادارههای افغانستان دیده میشود که وظایف و صلاحیتهای ادارهها به شکل واضح تعریف شده باشد. بیبرنامهگی و دخالت در امور یکدیگر، روند کار را پیچیده ساخته و سبب شده است تا میان مردم و دولت فاصله ایجاد شود.
هشت صبح