آیا امریکا در صورت شکست مذاکره در افغانستان میماند؟
نگاه نو_ دور جدید مذاکرهی طالبان و سفیر خلیلزاد به زودی شروع میشود. سفیر خلیلزاد در آخرین مصاحبهاش در کابل گفت که پیچیدهگیهای زیادی در دنیا به میان آمده است، جنگ طولانی شده است و انتخابات ریاست جمهوری امریکا هم در راه است و به همین دلیل باید شتاب لازم برای حل سیاسی جنگ افغانستان وجود داشته باشد. از این سخن او به احتمال زیاد طالبان و حامیان خارجی آنان این طور برداشت کردهاند که اگر آنان امتیاز بدهند یا ندهند، ایالات متحده نیروهای خودش را از افغانستان در هر صورتی خارج خواهد کرد. به نظر میرسد که در میان طالبان و حامیان داخلی و خارجی آنان این باور قوت گرفته است که حتا اگر طالبان در میز مذاکره به امریکا امتیاز ندهند، به خاموشی تفنگها لبیک نگویند و وارد دیالوگ معنادار با نیروهای سیاسی افغانستان و حکومت نشوند، باز هم نیروهای ناتو که در افغانستان حضور دارند، خارج میشوند. به نظر میرسد که طالبان و حامیان خارجی آنان روی پیشبینیناپذیری طالبان حساب میکنند. سخنان دیپلماتیک آقای خلیلزاد را هم آنان این طور تفسیر میکنند که در هر صورتی ایالات متحدهی امریکا نظامیان خودش را از افغانستان فرا میخواند.
وقتی که طالبان و حامیان خارجیشان به این باور باشند که امریکا در هر صورتی بیرون میشود، دیگر نیازی نمیبینند که امتیاز بدهند. وقتی یک نیروی شورشی به این باور رسیده باشد که نیروی حامی طرف مقابلش به هر شکلی بیرون میشود، منطقی برای امتیاز دادن ندارد. آنان وقتی امتیاز خواهند داد که به این نتیجه برسند که نظامیان امریکایی در صورتی که مذاکره به نتایج روشن و منطقی نرسد، باقی میمانند و به حمایت از نیروهای امنیتی افغانستان ادامه میدهند. در حال حاضر رهبران و حامیان طالبان بر مبنای روایت شکست ابرقدرتها به این باور رسیدهاند که ایالات متحده هم مثل اتحاد شوروی در افغانستان شکست خورده است و مذاکرات قطر هم برای این است که زمینه را برای خروج نظامیان امریکایی از افغانستان فراهم کند.
در این هیچ تردیدی نیست که نیروهای ناتو نتوانستند شورشگری طالبان را مهار کنند. این ناکامی معلول حمایت پاکستان از جنگجویان طالب و تجرید نشدن طالبان از روستاییهای مناطق جنوبی بود. برای مهار یک نیروی چریکی و شورشی نیاز است که حمایت خارجی از آن نیرو به پایان برسد یا این که هر نوع حمایت محلی از شورش از بین برود. ناتو و حکومت افغانستان نتوانستند که به حمایت پاکستان از طالبان پایان دهند. در داخل کشور هم حکومت، نیروهای ناتو و مجموع نیروهای سیاسی و جامعهی مدنی نتوانستند که به دهکدههای دوردست مناطق جنوبی و حتا برخی از دهکدههای جنوبی نزدیک ولایت کابل نفوذ کنند. حکومت و ناتو نتوانستند که وارد جهان ذهنی روستاییهای برخی از دهکدهها در جنوب و شرق شوند و روایت بازسازی و افغانستان نوین را به آنان بباورانند. طالبها از این ناکامی بهرهبرداری استراتژیک کردند و شورش آنان مهار نشد.
اما این امر به این معنا نیست که طالبان، کل کشور را تسخیر میکنند. بیشتر از ۹۰ درصد نیروهای ناتو پس از سال ۲۰۱۴ از افغانستان خارج شدند، اما دولت به رغم از دست دادن اراضی در جنوب و شمال، به حیاتش ادامه داد. سیاستمداران بیرون و درون حکومت حتا به این باور اند که در صورت خروج بقیهی نظامیان ناتو و دوام حمایت مالی کشورهای غربی، دولت افغانستان ظرفیت بقا دارد. اما این بحث در محاسبهی استراتژیک طالبان جا ندارند. آنان فکر میکنند که در صورت خروج نیروهای امریکایی دولت افغانستان حتا در صورت دوام کمکهای مالی غرب ظرفیت بقا ندارد. این باور سبب شده است که طالبان بیشتر به تسخیر کل قلمرو افغانستان بیاندیشند.
محاسبهی استراتژیک طالبان و باور آنان مبنی بر شکست مطلق امریکا و سقوط دولت در صورت خروج نیروهای محدود ناتو، این گمانه را تقویت کرده است که تلاشهایی که برای حل سیاسی جنگ به راه افتاده است، شکست میخورَد. اگر طالبان نخواهند به خاموشی تفنگها و حل سیاسی جنگ رضایت دهند، دیپلماسی ختم جنگ ناکام میمانَد. باور حامیان طالبان این است که حتا اگر دیپلماسی پایان جنگ شکست بخورد، نیروهای محدود ناتو از افغانستان خارج میشوند و طالبان به سراسر افغانستان مسلط میشوند. وقتی باور طالبان و حامیان خارجیشان همین باشد، هیچ امیدی برای پایان جنگ باقی نمیماند.
اگر ایالات متحده به طالبان و نظامیان پاکستان بباوراند که در صورت شکست دیپلماسی پایان جنگ هم در افغانستان باقی میماند، احتمال خاموشی تفنگها و حل سیاسی بالا میرود. اگر ایالات متحده به صورت شتابزده و در غیاب روند جامع حل سیاسی نیروهای خودش را خارج کند، افغانستان دچار هرجومرج میشود و انرژی بیحد و حصر به پیکر جهادیسم جهانی ضد امریکا وارد میشود. اسامه بن لادن و الیاس کشمیری گفته بودند که هدف از حملهی تروریستی ۱۱ سپتامبر کشاندن پای امریکا به دام افغانستان بود تا در اینجا به سرنوشت اتحاد شوروی دچار شود. از دید استراتژیستهای شبکهی تروریستی القاعده افغانستان جغرافیای مناسب با جنگ چریکی دارد و همهی قدرتهای دنیا اگر در این جغرافیا نیرو پیاده کنند، در برابر یک جنگ فرسایشی چریکی قرار میگیرند و شکست میخورند. اگر امریکا در غیاب حل معقول سیاسی، افغانستان را ترک کند، همان پیشبینی بن لادن تحقق مییابد و این امر پیروزی روحی و روانی برای القاعده به میان خواهد آورد و کل جهادیسم جهانی ضد امریکا را در موضع نیرومند قرار میدهد.
واقعیت دیگر این است که امریکا در حال حاضر در افغانستان، زیر فشار خردکنندهی نظامی و اقتصادی نیست. از سال ۲۰۱۴ به این طرف تلفات نیروهای امریکایی بسیار کاهش یافته است. نیروهای امریکایی در جنگ نیستند. آنان نقش حمایتی و مستشاری دارند. اقتصاد ایالات متحده هم نیرومند است و مصارف این کشور در افغانستان گرچه بسیار زیاد است، اما برای اقتصاد توانای امریکا غیر قابل تحمل نیست. جنبش ضد حمایت از افغانستان در امریکا وجود ندارد و افکار عمومی دنیا هم مخالف حمایت واشنگتن از افغانستان نیست. اگر امریکا با توجه به این فکتها به طالبان و حامیانشان بباوراند که در صورت شکست دیپلماسی پایان جنگ، در افغانستان باقی خواهد بود، چانس حل سیاسی بیشتر میشود.
از صفحه هشت صبح