نوروز امسال و نوروز آن سال

جشن نوروز، از کهن‌ترین و دیرینه‌ترین آیین‌های حوزه ایران‌شهر تمدنی است که تاریخی به درازنای سبزینه‌گی، درخشنده‌گی، روینده‌گی و زنده‌گی دارد. آن روزی که خورشید از دره‌ دردانگیز نژندی و نزاری، سر برمی‌جهد و چون سالار ستاره‌گان بر پهنه‌های آسمان درمی‌تازد، درخشنده‌گی و فروزنده‌گی به ارمغان می‌آورد و بر تیره‌گی و سرمای سوزنده‌گی چیره می‌شود. آن روزی که طبیعت جامه سبز بهاری بر تن می‌کند و آدمیان گویند، آن روز، نوروز دلفروز است.

نوروز با پیشینه‌ترین جشن، ستره‌ترین و سبزینه‌ترین آیین بشر و طبیعت است که در آن روح چون صور اسرافیل می‌دمد، همه پژمرده‌گان، خواب‌رفته‌گان و کسلان، بار دیگر دل می‌تکانند، از جا برمی‌جهند، چشم می‌گشایند و بر روینده‌گی و تپنده‌گی بهاران می‌نگرند که آسمان و زمین با چه شور و شعور دل به دریای جنون می‌زنند، سبز می‌شوند و افسرده‌گی و فرومرده‌گی را فرومی‌نهند و مستانه به ساز چهچه مرغان و نرمش باران بهار می‌رقصند و کوزه سرمای جان می‌شکنند و بر رخ زنده‌گی می‌خندند.

این جشن طبیعت، بدون رنگ‌وبو و تفاوت، هستی را به سبزینه‌گی و خرمی، به شادمانی و بهروزی فرامی‌خواند، مجلس می‌آراید، فرش مخملین و لاله‌زاران را به پیشواز زنده‌گی می‌گستراند و همه را به خرمی، خوش‌دلی و شادمانی نوید می‌دهد که بیاشامند، بنوشند، بنوشانند و برقصند و به قول حافظ صحبت دمی غنیمت شمرند. چنین جشن و سنت که جز نیکویی، طراوت و تازه‌گی، کار دیگری برای زنده‌جان‌ها انجام نمی‌دهد، مخالفان و طردکننده‌گان بی‌شماری نیز دارد. آنانی که با شادمانی و دگرشدن و شکفتن مشکل دارند با این طبیعی‌ترین جشن شکوه‌مند و سبزترین آیین، سر ستیز دارند، تیغ تیز بر گردن نوروز برمی‌کشند و در بهاران به مصاف لاله‌زاران می‌روند و همه سبزپوشان و سرخ‌کفنان که رنگ لاله بر گردن فراشته‌اند را گردن می‌زنند تا چون خود سیه‌رو و زمستان‌اندیش شوند.

امسال و هر سال دیگر، نوروز با پیشینه دراز که در فرهنگ و طبیعت دارد، با مخالفت‌های گسترده و فراوان نیروهای متحجر و رادیکال مذهبی مواجه است. شماری آن را آیین مجوسی می‌خوانند، برخی دیگر بر کنش‌وکردار نوروزباوران خرده می‌گیرند و عده‌ای هم رفتار نوروزیان را به سخره می‌گیرند و شمشیر از غلاف می‌کشند و همه سبزشونده‌گان را نفی می‌کنند. اما این آیین با قدمت رویدن و سبزشدن، سبز شده و دست از شکفتن و شکوفاکردن برنداشته و هر بار تازه‌تر و روینده‌تر از گذشته سر برافراشته و با مخالفان از در مدارا، نوشدن و دگرشدن سخن گفته است. امسال، در حالی نوروز را به خانه دل فرامی‌خوانیم که غنچه امیدهای فراوان نشکفته خواهند ماند، آواره‌گی، فقر، گرسنه‌گی و بحران بشری و جدایی‌های عاطفی و روانی و ده‌ها رنج دیگر، بر بساط سبز سایه افکنده، دگم‌باوری و نفی نوزایی بستر جولان گسترانده است و شاخه‌های نوید بی‌شماری را خواهد برید.

نوروز امسال جشن امید و نوید نخواهد بود؛ چون ناامیدی، ترس و رخوت بر همه‌جا مسلط شده و دیری است که نسیم نوروزی بر خاستگاه این خجسته‌ترین آیین نوزیده و تیره‌رایی و خیره‌گی با لباس مذهب و سیاستِ حذف عجین شده است و هر دم بری از این بوستان هستی می‌چیند و گل باغ نوروزی را می‌خشکاند.

مخالفان نوروز امسال با دشمنی دیرینه که با این جشن داشتند، آن را از تقویم کشور حذف کردند. دیگر از میله گل لاله، جهنده بالای مزار جان، سازوسرود ارغوان‌ها، جشن و پایکوبی و شادمانی، نشانی نمانده است. بر همه‌چیز یک سره شمشیر نهی فرو کردند، غافل از آن‌که درخت نوروز سترگ‌تر و گشن بیخ‌تر از آن است که با این بادها زجا بجنبد یا بلرزد و بر قامت رعنای او سستی پیش آید. خلاف این، نوروز چون سنگ خارا در دل سختی‌ها می‌شکفد، بهار را به تماشا می‌نشیند، سبزینه‌گی را جشن می‌گیرد، بر دامن صحرا عطر می‌افشاند و شکوه‌مندانه و ستورانه‌ فرش قدم‌های بهار را آب می‌زند.

نوروز آن سال، سالی که نخستین بار «آنان» بر قلمرو پیدایش این سبزینه‌ترین آیین سلطه یافتند، سبزه‌ها را سر بریدند، نغمه‌ها را خاموش ساختند، غنچه‌ها را پژمردند، مرغزاران را آتش گشودند و دروازه‌های تفریح‌گاه‌ها، سیر و بوستان‌ها را بستند، یکسان خواهد بود؛ چون سیاست آن سال و امسال، سیاست ضدیت با نوروز و حذف نوروز به عنوان طبیعی‌ترین رستاخیز طبیعت است. آن سال و امسال، بر یک شعور و کرنش استوار است و آن خاموشی گل لاله و صدای چهچه پرنده‌گان است که از غربت زمستانی به سوی آشیان پرگشودند، بی‌خبر از آن‌که دیگر در آن کلبه ساز و آوازی نمانده است.

به هر روی، آن‌چه گفته شد، واگویه‌های دل یک «نوروزدوست» است که امسال نوروز ندارد؛ پرنده آواره‌ای که بال برگشت آن شکسته و یارای پرگشودن نیست. اکنون که دل از بیم دونیم، بر خویش می‌لرزد و با هوش رهیده و دل پژمرده به گوشه‌ای می‌خزد، مخالفان امسال و آن سال نوروز نیز نخواهند توانست مانع نوشدن و دگرشدن طبیعت شوند و این بزرگ‌ترین و فرخنده‌ترین پیروزی سبزینه‌گی در برابر تیره‌گی است و سبزه‌ها هنگام فصل رویدن، در دل هر سنگی می‌رویند و روزی، نوروزاندیشان، نیز خواهند روید. به قول شادروان قهار عاصی، آن عصیانگر راه آزادی، «گل شکفته خواهد شد یک بهار آزادی.» خرم‌خویی، خجسته‌رویی و نیک‌رایی، رفیق راه همه کسانی باد که این جشن را تجلیل می‌کنند و هم‌آغوش طبیعت سبز می‌شوند.