آیا آمریکا می‌تواند با چین کنار بیاید؟

اخیرا شی جین پینگ به عنوان قدرتمندترین رهبر چین در دهه‌های اخیر در مقابل رسانه‌های جهان – که تحمل‌ناپذیری فزاینده دولت چین در برابر آنها تا حدی موجب کم توان شدن قدرت این رسانه‌ها شده است- حاضر شد.

آقای شی، سنّتی که مدت حکومت رهبران گذشته چین را محدود به دو دوره کرده بود، شکست و برای سومین بار- و شاید هم مدت نامحدود، رهبری چین را به عهده گرفت.

اما حتی اگر شی جین‌پینگ، قدرت را در داخل کشورش قبضه کرده باشد، در عرصه جهانی به ندرت وضعیت تا این حد نامعلوم به نظر رسیده است.

هر قدر رهبر حزب کمونیست بر نظام حکومت خودکامه تاکید بیشتری می‌کند، به همان اندازه تصور جهانی شدن به این معنی که اگر چین ثروتمندتر شود کشور آزادتری خواهد شد، زیر سئوال می‌رود.

این تصور، پایه و اساس یک مشارکت اقتصادی بود که نهایتا منجر به داد و ستد سالانه کالاهایی به ارزش نیم تریلیون دلار می‌شد.

اکنون که آقای شی، سومین دوره رهبری‌اش را شروع کرده با جنگ تجارتی با آمریکا مواجه است و همچنین تلاش تازه‌ای شروع شده تا مانع دسترسی چین به فناوری پیشرفته ساخت تراشه‌های کامپیوتری شود که به عقیده برخی از تحلیلگران برای مقابله با قدرت گرفتن چین، «به هر قیمتی» طراحی شده است.

استدلال چین این است که سردی مشهود اخیر در روابط چین و آمریکا ناشی از تمایل آمریکا به حفظ موقعیت خود به عنوان یک قدرت برتر جهانی است.

در استراتژی امنیت ملی جو بایدن رئیس جمهور آمریکا که اخیرا انتشار یافت چین برای نظم جهانیِ موجود خطری بزرگ‌تر از روسیه عنوان شده. به عقیده واشنگتن چشم انداز اشغال تایوان دموکراتیک توسط چین که زمانی یک احتمال نه چندان نزدیک تصور می‌شد، اکنون روز به روز واقعی‌تر می‌شود.

از روزهایی که رهبران آمریکا و چین اعلام می‌کردند که وزنه منافع دوجانبه آنها نهایتا از وزنه اختلافات ایدئولوژیکی و تنش بین یک ابرقدرت و یک قدرت فزاینده، سنگین‌تر خواهد شد مدت زمانی گذشته.

سردی روابط چگونه شروع شد؟

«عادت کردن به آزادی»

جالب اینجا است که این شخصِ جو بایدن است که به طور فزاینده‌ای چین را یک دشمن قلمداد می‌کند. و تلاش او برای ممانعت از دسترسی چین به نیمه رساناهای پیشرفته، نشانه مهمی از تضعیف روابط تجاری و گفتگوی آمریکا با چین است.

در اواخر دهه ۱۹۹۰، هنگامی که جو بایدن نماینده مجلس سنای آمریکا بود، در تلاش‌ها برای عضویت چین در سازمان تجارت جهانی، نقش مهمی داشت.

او در جریان سفری که در سال ۲۰۰۰ به شانگهای داشت به خبرنگاران گفت: «چین دشمن ما نیست». این اظهارنظر بر اساس این باور بود که چین با افزایش تجارت وارد نظام معیارها و ارزش‌های جهانی مشترک خواهد شد و به این که به یک دولت مسئول تبدیل شود کمک می‌کند.

عضویت چین در سازمان تجارت جهانی که در زمان ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش صورت گرفت نتیجه ده‌ها سال تعامل و مشارکت فزاینده‌ای بود که از ریچارد نیکسون به بعد تمام رؤسای جمهور آمریکا از آن حمایت می‌کردند.

پاسکال لامی، مدیر کل وقت سازمان تجارت جهانی، موافقتنامه الحاق چین به این سازمان را در سال ۲۰۰۰ امضا کرد
توضیح تصویر،چین در سال ۲۰۰۰ به سازمان تجارت جهانی پیوست که غرب از این موضوع استقبال کرد

شرکت‌ها و تجارت‌های بزرگ در ایالات متحده نیز فعالیت زیادی می‌کرد تا چین درهایش به دنیای خارج را بیشتر باز کند و شرکت‌هایی مانند شرکت بریتیش امریکن توباکو÷ برای فروش کالای خود به خریداران چینی تلاش فراوانی می‌کردند. شورای بازرگانی آمریکا-چین مشتاق بود که به نیروی کار مطیع و ارزان چین دسترسی پیدا کند.

برای اتحادیه‌های کارگری آمریکا که نگران نبودن کار برای کارگران غیرماهر بودند و هر کسی که نگران حقوق بشر بود عضویت چین در سازمان جهانی تجارت از لحاظ عقیدتی موّجه به نظر می‌رسید.

زمانی که جورج بوش فرماندار ایالت تگزاس بود در ماه مه ۲۰۰۰ در جریان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری خطاب به کارگران بوئینگ گفت: «تجارت با چین تنها جنبه بازرگانی ندارد بلکه به اصول عقیدتی هم مربوط می‌شود چون آزادی اقتصادی موجب نوعی عادت به آزادی می‌شود و عادت کردن به آزادی انتظار از دموکراسی را به دنبال دارد.»

برای مدتی چنین به نظر می‌رسید که رونق رو به افزایش چین احتمال لااقل محدود اصلاحات سیاسی را امکان پذیر ساخته. پس از قبول عضویت چین در سازمان تجارت جهانی، اینترنت مانند سایر نقاط جهان برای چینی‌ها فرصت بحث و اختلاف عقیده را که قبلا در خواب هم نمی‌دیدند، فراهم کرد.

این جمله بیل کلینتون معروف است که گفته بود برای حزب کمونیست چین، مهار اینترنت مانند این است که سعی کنیم ژله را با کوبیدن میخ به دیوار آویزان کنیم.

حتی پس از این که در سال ۲۰۱۲، آقای شی، اولین دوره رهبری‌اش را با عنوان دبیر کل حزب کمونیست شروع کرد، سوژه رسانه‌های بین‌المللی اغلب منظره آسمان خراش‌های سر به فلک کشیده، مبادلات فرهنگی و ظهور یک طبقه متوسط جدید بود که نشانه تغییرات اساسی و مثبت چین محسوب می‌شد.

ولی نشانه‌های زیادی در دست است مبنی بر این که شی جین‌پینگ حتی از همان اوایل رهبری‌اش این «عادت‌های آزادی» نوظهور را نه تنها به معنی پیامدهای مثبت جهانی شدن نمی‌دانست، بلکه به نظرش چیزی بود که می‌بایستی به هر قیمتی با آن مبارزه کرد.

سند شماره ۹ که دفتر مرکزی حزب کمونیست چند ماه پس از آغاز اولین دوره زمامداری آقای شی، صادر کرده، شامل ۷ خطری است که باید با آن جنگید از جمله «ارزش‌های جهانی، مفهوم یک «جامعه مدنی» که حزب قادر به کنترل آن نباشد و آزادی مطبوعات.

آقای شی، معتقد بود که این ضعف عقیدتی و کوتاهی در حفظ مرام سوسیالیستی بود که منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد.

به عقیده او، ایده مطلوب مشارکت در ارزش‌های جهانی در حقیقت یک دشمن پنهانی بود که سبب می‌شد حزب کمونیست چین همان راه شوروی را طی کند و پاسخ او سریع و مصالحه‌ناپذیر بود- تاکیدِ بدون شرمساری به حکومت خودکامه و تک حزبی.

کوبیدن ژله به دیوار با میخ

در دومین دوره رهبری شی ‌جین‌پینگ، چین سرکوب‌هایی را که بعید به نظر می‌رسید شروع کرده بود از جمله زندانی کردن حقوقدانان، خاموش کردن صدای مخالفان، خفه کردن تقاضاها برای آزادی هنگ‌کنگ و احداث اردوگاه‌ها برای زندانی کردن بیش از یک میلیون اویغور در ایالت سین‌کیانگ در غرب این کشور.

با این وجود دلایلی در دست نیست که نشان دهد دولت‌های غربی برای انصراف از حمایت بازرگانی و مشارکت با چین عجله به خرج داده بودند چه رسد به این که همانطور که چین اکنون ادعا می‌کند، فعالانه در صدد محدود کردن قدرت فزاینده چین برآمده باشند.

ورود چین به سازمان تجارت جهانی سبب شد که برای دهه‌ها شرکت‌هایی که از نیروی کار چین برای تامین نیاز زنجیره‌های تولید خود استفاده می‌کردند سود هنگفتی ببرند و جبهه تازه‌ای برای فروش کالا به مصرف کنندگان چینی ایجاد شود. تیم‌های بازرگانی که تعدادشان به صدها نفر می‌رسید، و بسیاری از آنان هنوز چین را ترک نکرده‌اند، در سفارتخانه‌های خارجی در پکن مستقر شدند.

آنچه که بریتانیا آن را «دوران طلایی» با چین می‌خواند و در آن به بازرگانی و مشارکت با چین تاکید زیادی می‌شد در اولین دوره زمامداری آقای شی، شروع شد و در طول دومین دوره حکومت او ادامه یافت.

حتی هنگامی که نگرانی‌های جدی در باره نقض حقوق بشر در چین ابراز می‌شد جورج آزبورن، وزیر دارایی وقت بریتانیا از سین کیانگ که در آن موقع محور نگرانی‌ها درباره نقض حقوق بشر بود، بازدید کرد و بر فرصت‌های بازرگانی در این منطقه تاکید کرد.

در حالی که سیاستمداران کشورهای معتقد به دموکراسی که از پکن دیدن می‌کردند، همواره به منافع گفتگو و تعامل با چین تاکید می‌کردند، نگرانی از نقض حقوق بشر بیشتر اوقات «پشت درهای بسته» مطرح می‌شد.

در همین ایام بود که هانتر بایدن، پسر جو بایدن داد و ستد با شرکت‌های چینی نزدیک با حزب کمونیست چین را شروع کرده بود، ارتباطی که تا زمان حال محور جر و بحث سیاسی در باره او است.

با نگاه به گذشته، شواهدی مبنی بر این که نخبگان سیاسی اروپایی و آمریکایی مایل بودند در روابط خود با چین تجدید نظر کنند، دیده نمی‌شود.

در زمان خبرنگاری من در پکن، مدیران شرکت‌ها غالبا به من می‌گفتند که در نوشته‌های من درباره خفقان فزاینده در چین، یک موضوع مهم که رونق اقتصادی رو به افزایش این کشور است نادیده گرفته می‌شود.

چنین به نظر می‌رسید که بجای این که آنطور که وعده داده شده بود بازرگانی و مشارکت با چین ، مقامات چینی را حاضر به قبول ایده اصلاحات سیاسی کند، این مناسبات طرز فکر کسانی در دنیای خارج را که به آسمانخراش‌ها و ترن‌های سریع‌السیر چین خیره می‌شدند، عوض کرده بود.

درسی که گرفته شده بود این بود که نه تنها آزادی‌های اقتصادی و آزادی‌های سیاسی با هم پیش نمی‌روند، شما می‌توانید همه این ثروت را بدون رعایت حقوق بشر داشته باشید.

مدیر ارشد یکی از شرکت‌های چند ملیتی آمریکایی که تولیدکننده وسایل خانگی است و سرمایه‌گذاری هنگفتی در چین کرده به من گفت «مردم چین آن نوع آزادی را که مردم کشورهای غربی دارند، نمی‌خواهند».

او تاکید کرد که با کارگران چینی کارخانه‌هایش صحبت کرده و نتیجه گرفته که آنها اصلا علاقه‌ای به سیاست ندارند و خوشحال‌ترند که پول عایدشان می‌شوند.

به نظر می‌رسد بسیاری از بازرگانان و کسانی که با چین در ارتباطند اعم از شرکت‌ها و دولت‌ها وعده پیاده کردن آزادی سیاسی در چین را کنار گذاشته‌اند.

اکنون رونق فزاینده به تنهایی کافی است.

چه چیز تغییر کرده؟

سنت‌شکنی و نقض الگوها

اول، افکار عمومی. از سال ۲۰۱۸ به بعد اویغورهای آواره صحبت در باره ناپدید شدن اعضای خانواده‌شان و فرستادن آنها به اردوگاه‌ها را شروع کردند و این سخنان بی‌پرده و علنی با وجود این خطر بود که این کار به ضرر بیشتر آنان و مجازات سایر افراد خانواده‌شان منجر شود.

به نظرمی‌رسد چین در بدو امر از واکنش بین‌المللی شوکه شده بود؛ چرا که دولت‌های غربی مدت طولانی سرکوبگری‌های چین را تحمل کرده و به داد و ستد و مشارکت با چین ادامه داده بودند.

حتی قبل از شروع زمامداری شی جین‌پینگ، مبارزه با اعتقادات مذهبی، زندانی کردن ناراضیان سیاسی و اجرای بی‌رحمانه سیاست تک فرزندی، بخش جدانشدنی نظام سیاسی چین بود بدون این که هیچ گونه پیآمدی داشته باشد.

ولی به زندان انداختن جمعی تمام مردم اویغور صرفا به خاطر فرهنگ و هویت آنان – به‌دلیل طنین تاریخی آن در اروپا و فراتر از اروپا، تاثیر قابل توجهی در افکار مردم جهان گذاشت.

شرکت‌هایی که زنجیره تولیدشان در سین کیانگ بود، با نگرانی فزاینده مصرف‌کنندگان مواجه می‌شدند و دولت‌ها تحت فشار سیاسی زیادی قرار گرفته بودند که عکس‌العمل نشان دهند.

عوامل دیگری هم مطرح بود- از جمله سرعتی که پکن برای سرکوب کردن مخالفان در هنگ‌کنگ به کار برده بود، نظامی کردن دریای جنوب چین و تهدیدهای رو به افزایش بر سر تایوان.

ولی معضل سین کیانگ علنی شده بود و چین هم تغییر وضعیت را احساس کرده بود- این تصادفی نبود که بسیاری از خبرنگاران بین‌المللی که سعی می‌کردند اتفاقاتی را که در سین کیانگ می‌افتد پوشش دهند -از جمله خود من، مجبور به ترک چین شدند.

تحقیقات اخیر بنگاه نظرسنجی پیو، نشان می‌دهد که اکنون ۸۰ درصد مردم آمریکا نظر خوبی به چین ندارند. در حالی که حدود یک دهه قبل تنها حدود ۴۰ درصد آمریکائی‌ها با نظر مثبت به چین نگاه نمی‌کردند.

دومین عامل مهمی که وضعیت را عوض کرد دونالد ترامپ بود.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا (راست) و رئیس‌جمهور چین، شی جین‌پینگ، در هنگام صرف شام در املاک مار-آ-لاگو در وست پالم بیچ، فلوریدا، درششم آوریل ۲۰۱۷ با یکدیگر دست می‌دهند
توضیح تصویر،آقای ترامپ از طرفداران شیوه قدرتمندی آقای شی بود اما طرفدار ظهور چین نبود

ممکن است پیام‌های ضد چین دونالد ترامپ سرسری و بدون اساس بوده باشد- مانند اتهام تجارت غیرمنصفانه چین که همراه با تحسین علنی از قدرتمند بودن شی جین‌پینگ بود- ولی او از این پیام‌ها در تجمعات کارگران ناراضی غیرماهر و فاقد تخصص استفاده می‌کرد که نتیجه بسیار مطلوبی داشت.

به طور خلاصه دونالد ترامپ ادعا می‌کرد که روابط بازرگانی و مشارکت با چین کمتر فایده‌ای داشته و نتیجه آن ایجاد اشتغال برای چینی‌ها و بهره‌مندی چین از دسترسی به فناوری بوده.

منتقدین دونالد ترامپ می‌گفتند سیاست‌های او نتیجه بالعکس داشته و اظهاراتش لحن بیگانه‌ستیزی دارد. ولی به هر حال شرایط تغییر کرده بود.

جو بایدن هم همان سیاست‌های دونالد ترامپ در قبال چین را ادامه داده، از جمله جنگ تجارتی که او به راه انداخته بود و نیز باقی ماندن تعرفه‌ها.

واشنگتن خیلی دیر به این حقیقت پی‌برده که تجارت و انتقال فن‌آوری نه تنها موجب تسریع اصلاحات سیاسی در چین نشده، بلکه برای خودکامگی بیشتر رژیم از آن استفاده شده.

هنجار تازه

اظهارات اخیر جو بایدن در باره موقعیت تایوان بهترین نشانه تغییر فاحش روابط آمریکا با چین است.

هنگامی که ماه گذشته شبکه تلویزیونی سی‌بی‌اس نیوز، از او پرسید در صورت اشغال تایوان توسط چین، آیا نیروهای آمریکایی برای دفاع از تایوان اعزام خواهند شد پاسخ داد بله در صورت یک حمله بی‌سابقه این نیروها اعزام خواهند شد.

از مدتها قبل سیاست رسمی آمریکا در این باره که آیا به کمک تایوان خواهد شتافت عمدا یک ابهام استراتژیک داشته. برخی چنین استدلال می‌کنند که اذعان آمریکا مبنی بر این که مداخله نخواهد کرد ممکن است به معنی دادن چراغ سبز به چین برای اشغال تایوان باشد و احتمالا موجب ترغیب دولت خودمختار تایوان خواهد شد که به طور رسمی اعلام استقلال کند.

عوض شدن واضح سیاست استراتژیک آمریکا که از نظر چین یک تغییر مهم در موضع آمریکاست چین را خشمگین کرده.

با وجود تلاش‌های مقامات ارشد آمریکا برای پس گرفتن این اظهارات، مشکل است آن را نادیده گرفت.

چین اکنون بجای مشارکت در اصول و ارزش‌ها، مدل دیکتاتوری موفقیت‌آمیز خودش را به عنوان یک آلترناتیو برتر عرضه می‌کند.

دولت چین که می‌گوید نظام‌های مبتنی بر دموکراسی در حال افول هستند، با تلاش فراوان در نهادهای بین‌المللی، از طریق سرویس‌های اطلاعاتی‌اش و تبلیغات گسترده در خارج، برای تبلیغ نظام حکومتی خود فعالیت می‌کند.

ولی در بعضی جاها – به طور مثال جامعه بازرگانی آلمان- بحث درباره موافقت با تجارت و مشارکت با چین، لحن کاملا متفاوتی داشته است.

استدلال تازه این است که چین در حال حاضر برای زنجیره‌های تولید جهانی بسیار اهمیت دارد و دارای قدرت زیادی است بنابراین برای لطمه نزدن به منافع اقتصادی خودمان یا وادار نکردن چین به نشان دادن عکس‌العمل، چاره‌ای نداریم جز این که به مناسبات تجاری با چین ادامه دهیم.

ولی در واشنگتن این نظر که چین یک خطر جدی است یکی از معدود موضوع‌هایی است که هر دو حزب به طور جدی با آن موافقند.

ممکن است هنوز آلترناتیو آسانی وجود نداشته باشد- تغییر محل زنجیره‌های تولید سال‌ها طول خواهد کشید و گران خواهد بود.

و چین برای دادن پاداش به کسانی که به تجارت با این کشور ادامه می‌دهند و نیز تحمیل هزینه‌ها به کسانی که ارتباطشان را قطع کرده‌اند امکانات کافی را دارد.

ولی آنچه که در شروع سومین دوره رهبری شی جین‌پینگ، بدون تردید حقیقت دارد این است که جهان در این لحظه شاهد تغییرات فوق‌العاده‌ای است.

و در چین، مانند در روسیه، آمریکا با دشمنی مواجه است که عمدتا خودش به وجود آورده.