آیا دولت‌ها‌ی ناکام برای جهان تهدید استراتژیک‌اند؟

ظهور دولت‌های شکننده و ناکام، تأثیرات و پیامدهای متعددی را در سطوح داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی به همراه دارد. این دولت‌ها به طور معمول قادر به تأمین امنیت، اعمال قانون و عدالت و یا فراهم کردن خدمات اولیه و ضروری و فرصت‌های شغلی برای شهروندان‌شان نیستند. استوارت پاتریک در کتاب (International Security Weak Links: Fragile States, Global Threats, and)، شاخص‌های کارکرد یک دولتی دارای حاکمیت را در اعمال اقتدار و داشتن مشروعیت و ظرفیت آن می‌داند. او ناتوانی دولت در هر یکی از این ابعاد را بر شکننده‌گی آن دولت تأثیرگذار ارزیابی می‌کند.

از جانب دیگر، این یک تصور نسبتاً جدید است که دولت‌های شکننده، تهدید استراتژیک برای کشورهای توسعه‌یافته تلقی می‌شوند. در حقیقت، حتا تا قرن بیستم، آن‌چه اکنون به عنوان دولت‌های شکننده یاد می‌شوند، توسط کشورهای قدرتمند نظام بین‌الملل به عنوان فرصتی برای گسترش نفوذ منطقه‌ای به بهانه‌ها و روش‌های متفاوت، مورد استفاده قرار می‌گرفتند. یک ششم نفوس جهان در دولت‌های شکننده زنده‌گی می‌کنند که پتانسیل خطرآفرینی آن‌ها قابل توجه است. دولت‌های شکننده نیمی از جنگ‌های داخلی جهان را شکل می‌دهند، هم‌چنان آن‌ها در ۷۷ درصد از بحران‌های بین‌المللی دوران پس از جنگ سرد، درگیر بوده‌اند.

تغییر مفهومی دولت‌های شکننده از «فرصتی برای گسترش نفوذ» به محیط‌های ضعیفی که ایجاد کننده «تهدیدهای استراتژیک» هستند، نگرانی روزافزون کشورهای توسعه‌یافته را برای تأمین امنیت انسانی جوامع‌شان در پی داشته است. مجله فارین پالیسی شاخص‌های مختلفی را برای دولت‌های شکننده در ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تعیین کرده که افغانستان در صدر جدول این دولت‌ها قرار گرفته است. اگرچه اختلافات قابل توجهی در مورد ریشه‌ها و دلایل شکننده‌گی دولت‌ها وجود دارد، پژوهشگران روابط بین‌الملل اما می‌پذیرند که شاخص‌های زیر، شرایطی است که دولت‌های ضعیف یا شکننده با آن مواجه‌اند:

  • کشمکش‌های عمده سیاسی در ایدئولوژی سازمان‌دهنده دولت.
  • تمرکز قدرت و فقدان سلسله‌مراتب روشن از اقتدار سیاسی.
  • سطوح بلندی از خشونت‌های سیاسی.
  • فقدان انسجام اجتماعی – سیاسی.
  • عدم هویت انسجام‌یافته ملی.

منظر منطقه‌ای

مسائل و بحران‌های دولت‌های شکننده، محدود به مرزهای ملی آن نمی‌شود؛ بلکه آن را به کشورهای هم‌جوار نیز تسری می‌دهند. بحران این کشورها در ابعاد مختلف، کشورهای همسایه و در کل منطقه را به چالش می‌کشد.

بیش‌ترین آسیب‌پذیری دولت‌های شکننده، ناشی از تهدیدات عدم انسجام اجتماعی – سیاسی و بی‌ثباتی سیاسی است. لذا کشورهای فرصت‌طلب در منطقه از طریق بهره‌گیری از اختلافات سیاسی تلاش می‌ورزند تا جهت رفتار سیاسی دولت‌های ضعیف را مطابق آجندای خود تغییر دهند. بنابراین، در اختلافات داخلی آن شرکت می‌کنند و از هر جناحی که موافقت بیش‌تر با سیاست‌های مورد علاقه‌شان نشان دهد، حمایت می‌کنند (حمایت شوروی سابق از احزاب کمونیستی جهان و حمایت پاکستان از اشخاص و چهره‌های جنجالی در مسائل داخلی افغانستان از نمونه‌های برجسته آن است). به طور کلی، دولت‌های ضعیف برای تمامی کشورهای همسایه خود، هزینه بیش‌تری نسبت به خودشان دارند. همه کشورهای شکننده به استثنای کوریای شمالی، در جنوب‌شرقی آسیا، خاورمیانه و آفریقا واقع شده‌اند. مردم این کشورها بار سنگین فقر و جنگ را متحمل می‌شوند. هم‌چنین این کشورها شامل مناطقی‌اند که ۷۵ درصد جمعیت پناهنده‌گان جهان را به خود اختصاص داده‌اند.

منظر بین‌المللی

بیش‌ترین تهدیدهایی که امروز دولت‌ها در نظام بین‌الملل با آن مواجه می‌شوند، از سوی یک دولت دیگر نیست؛ بلکه تهدیدها از درون دولت‌های ضعیف یا شکننده به شکل جنگ داخلی، شورش‌ها و تعارضات به وجود می‌آید و تأثیرات و پیامدهای جدی ناشی از آن، نظام بین‌الملل را در ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی به چالش می‌کشد. لذا می‌توان گفت که دولت‌های ضعیف یک تهدید بالقوه برای نظام بین‌الملل تلقی می‌شوند.

حادثه یازدهم سپتامبر نشان داد که مسائل، جهانی‌ شده و امنیت کشورها به هم پیوند خورده است .فقر، توسعه‌نیافته‌گی و ناامنی در دولت‌های شکننده می‌توانند به سرعت پیامدهای غیرقابل کنترلی بر دیگر مناطق  جهان داشته باشند. جهان امروز، جهان درهم‌تنیده‌ای است که در آن، امنیت جوامع از هم جدا نیست و منازعات محلی لزوماً محلی باقی نمی‌ماند. بعد از این بود که دولت‌های شکننده مورد توجه عملی و نظری قرار گرفتند و در محور استراتژی قدرت‌های بزرگ، به ویژه امریکا، جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص دادند. از سال ۲۰۰۲، کشورهای شکننده به عنوان یک تهدید اصلی در استراتژی امنیت ملی ایالات متحده شناخته شدند. کشورهای ضعیف یا شکننده با فراهم کردن زمینه‌های رشد و پرورش تروریستان بین‌المللی (به عنوان مثال، القاعده با حمایت طالبان در افغانستان و حزب‌الله در لبنان)، تهدیدی برای امنیت ملی کشورهای توسعه‌یافته دانسته می‌شوند.

لذا می‌توان گفت که دولت‌های شکننده به دلیل عدم توانایی در شکل دادن حاکمیت فراگیر، تهدیدهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی را متوجه نظام بین‌الملل می‌کنند. چنان‌که بیان شد حادثه یازدهم سپتامبر نشانگر آن است که تهدیدات ناشی از دولت‌های شکننده، تأثیرات جهانی دارد و به جغرافیای خاصی محدود نمی‌ماند.

دولت‌های ضعیف یا شکننده در مواجهه با تهدیدهای داخلی که بقای آن‌ها را با خطر روبه‌رو می‌کنند، تلاش می‌ورزند با اتخاذ استراتژی اتحاد علیه تهدیدات داخلی (internal threat alliances)، منافع قدرت‌های بزرگ را در جهت مبارزه با آن تهدیدات هم‌سو کنند. لذا برای دولت شکننده‌ای هم‌چون افغانستان، دیپلماسی فعال به هدف اقناع و هم‌سوسازی منافع و جلب حمایت قدرت‌های بزرگ در امر مبارزه با تهدید روزافزون گروه‌های بنیادگرا و افراطی چون طالبان و القاعده و در جانب دیگر ایجاد انسجام اجتماعی – سیاسی در داخل برای مقابله با تهدیدهایی که بقای دولت را هدف قرار می‌دهند، از اهمیت حیاتی برخوردار است؛ به دلیل این‌که احتمال بروز شورش‌ها، جنگ داخلی و احیای مجدد القاعده در آینده نیز متصور است و هیچ نشانه‌ای از فروکش کردن علل اصلی منازعه و بروز جنگ داخلی در این کشور دیده نمی‌شود.

منبع‌ها

۱- بوزان، باری، ۱۳۹۰، مردم، دولت‌ها و هراس، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران.

۲- Caty, Clément, 2010, “Great power and Strategic stability in the 21th Century” Routledg: New York.

۳- Quirk, Patrick W.  ۲۰۱۷, “Great Powers, Weak States, and Insurgency”. Georgetown University: Columbia, USA.

۴- Patrick, Stewart. 2011, (Weak Links: Fragile States, Global Threats, and International Security), oxford University Press.