زن افغان در برابر آیینه‌ای شکسته‌ در اروپا

کم نیستند زنانی که از افغانستان به کشورهای دیگر مهاجرت کرده‌ و نماینده تاریخ و فرهنگ افغانستان بوده‌‌اند، به درجات عالی علمی و شغلی رسیده‌ و نماد توانایی‌ها و استعدادهای مردم افغانستان بوده‌اند. با این وجود نمی‌توان از این حقیقت چشم پوشید که وضعیت زنان مهاجر افغان زیر سایه جدال‌های سیاسی درون این کشور، از نظرها پنهان مانده است. به نظر می‌آید که کنش‌گران فرهنگی و اجتماعی افغان که در طول سالیان اخیر موفقیت‌های چشم‌گیری برای کشورشان به ارمغان آورده‌اند، نیازمند توجه بیش از پیش نسبت به هم‌وطنان‌شان در خارج از کشور باشند.

چالش‌هایی که در این میان وجود دارد، به دو بخش تقسیم می‌شود. صورت‌بندی این سلسله چالش‌ها به این صورت است که اصولاً هر زن مهاجر افغان ممکن است تحت تأثیر خشونت‌های جنگ در افغانستان باشد و این امکان نیز وجود دارد که قربانی گونه‌ای از نظام مردسالارانه سنتی شود. در ادامه این نوشتار، به برخی از مصداق‌های این دو، می‌پردازم.

خاطره تلخ جنگ و رستگاری در انزوا

جنگ و بنیادگرایی دینی در میان زنان افغان آن‌چنان تاثیر بر‌جای گذاشته که حتا در آن‌سوی مرزها نیز پی‌آمدهای افسرده‌کننده‌ای برای آن‌ها به همراه دارد. بر‌اساس مطالعه میدانی و تحقیقاتی که طی چند سال روی زنان افغان در اتریش انجام دادم، این نتیجه به دست آمد که خشونت علیه این زنان یک مسأله جدی اما مخفی است. به عبارت دیگر، اگرچه موفقیت بسیاری از افغان‌ها در دیگر کشورها امری غیرقابل انکار است، اما بر‌اساس این پژوهش هم‌چنان بسیاری از زنان افغان که به اتریش مهاجرت‌ کرده‌اند، قربانی خشونت‌های خانه‌گی هستند؛ اما بنا بر دلایلی به مسوولان و پولیس اتریش مراجعه نمی‌کنند.

از سوی دیگر بیش‌تر زنانی که در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند، با زبان رسمی کشور اتریش یعنی «آلمانی» آشنایی نداشتند؛ این در حالی است که سال‌ها از مهاجرت آن‌ها به این کشور گذشته است. مجموعه‌ای از این‌دست عوامل باعث شده تا آن‌ها دچار انزوای خودخواسته باشند. همین امر نشان می‌دهد که بسیاری از آنان برای وفق دادن خود با شرایط جدید و کشور میزبان، با چالش‌های جدی و گاه دشوار روبه‌رو هستند. در این میان نباید از یاد برد که افزون بر محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های سنتی که برای این دختران و زنان به وجود می‌آورند، شرایط روحی و روانی آنان نیز در هماهنگ‌سازی‌شان با جامعه اروپا مؤثر است. جنگ‌های طولانی داخلی در افغانستان، آن‌چنان ضمیر ناخودآگاه جمعی زنان این کشور را تحت تأثیر قرار داده است که گریز از آن فقط با هم‌یاری از سوی خانواده امکان‌پذیر است. این در حالی است که برخی از زنان افغان که به دلیل فرار از جنگ به همراه خانواده پناهنده کشور اتریش شده‌اند، قربانی تداوم رفتارهایی از سوی مردان خانواده هستند که در کشورشان نیز بر آن‌ها وارد می‌شد.

زمانی برای خیزش کنش‌گران حقوق زنان در افغانستان

در بسیاری از موارد، زنان برای برخورداری از خدمات آموزشی دولت و ادامه تحصیل، به اجازه همسران خود نیاز دارند. در غیر این صورت، مردان اجازه حضور در محافل علمی و فرهنگی را به آن‌ها نخواهند داد. به همین سبب، این زنان در اغلب موارد حضور بسیار کم‌رنگی در بازار کار دارند. سلسله مصاحبه‌های نویسنده این یادداشت با زنان مهاجر افغان در اتریش، نشان می‌دهد که آن‌ها برای برخورداری از تحصیلات قادر نیستند بدون مداخلات خانواده‌های‌شان تصمیم بگیرند. با این‌که قوانین کشور اتریش چنین مداخلاتی را نمی‌پذیرد، اما زنان افغان تصمیم مردان خانواده را در اولویت قرار می‌دهند و از حق تحصیل خود می‌گذرند.

‌چنان‌که گفته شد، بسیاری از این زنان تا پیش از اقامت در اروپا دچار آواره‌گی در شرایط جنگی بوده‌اند. یکی از نتایج این پژوهش نیز به این امر اشاره دارد: تنش‌های روانی و اضطراب ناشی از جنگ، یکی از عمده‌ترین دلایلی است تا این زنان به خواسته‌های نادرست همسران‌شان تمکین کنند.

لازم به ذکر است که در این میان باید عوامل فرهنگی را نیز مؤثر دانست؛ به عنوان مثال ازدواج زودرس که یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های فعالان فرهنگی افغان است، در خارج از این کشور نیز در سرنوشت زنان دخیل است. شاید بتوان گفت پدیده «کودک‌همسری» به دو شکل بر زنان مهاجر افغان اثر گذاشته است: نخست این‌که برخی از آنان خود در دوران کودکی به اجبار ازدواج کرده‌اند و قربانی این پدیده بوده‌اند. این دسته از زنان با انبوهی از آسیب‌های روحی و روانی ناشی از ازدواج ناخواسته مهاجرت کرده‌اند و به این علت که معمولاً به همراه همسران‌شان هستند، رشته شکنجه‌های روحی و روانی در وجودشان ادامه دارد. پدیده کودک‌همسری یا ازدواج زودرس به یک شکل دیگر نیز بر زیست فردی زن افغان در خارج از کشورش تأثیر دارد. شکل دوم این اثرگذاری به این ترتیب است که خانواده‌های افغان، در برخی از موارد در یک کشور دیگر کودکان‌شان را به عقد یک مرد درمی‌آورند، آن هم در شرایطی که دختر از بلوغ جنسی و عاطفی برای ازدواج برخوردار نیست. اگرچه در کشورهای توسعه‌یافته چنین ازدواج‌هایی مشروعیت قانونی ندارند، اما دختران افغان به دلیل برآورده ساختن تصمیمات خانواده، به این ازدواج‌ها تن می‌دهند.

این دو شکل از تأثیرگذاری نیز از دیگر نتایج این پژوهش بوده است. بنا بر یافته‌های این تحقیق، دختران افغانی که به اجبار یا خواست پدر یا دیگر اعضای خانواده به عقد مرد افغان در کشور اتریش درمی‌آیند، می‌توانند با ارایه شکایت و دادخواست، مورد حمایت دولت اتریش قرار بگیرند. با این وجود، به گفته پژوهشگر این تحقیق، نتایج حاصل از گفت‌وگو با شماری از دختران کودک که در اتریش ازدواج کرده‌اند، نشان می‌دهد که آن‌ها از وجود قوانین این کشور در برابر چنین ازدواج‌هایی بی‌خبر بوده‌اند.

 زنان افغان در اتریش با پدیده‌هایی مانند «ضرب‌وشتم»، «قتل‌های ناموسی»، «ازدواج زودهنگام» و بسیاری از آسیب‌های فرهنگی و خشونت‌های خانه‌گی همراه بوده‌اند. مهاجران افغان با مشکلاتی روبه‌رو هستند که سال‌ها است در زیر سایه سنگین جنگ مخفی مانده است. پرداختن به چنین مقولاتی، از این حیث مهم است که در صورت آشنا شدن زنان افغان با حقوق‌شان در کشورهای دیگر، می‌توانند چشم‌اندازی برای آینده داشته باشند.

با وجود آن‌چه گفته شد، چشم‌انداز آینده افغانستان روشن خواهد بود. اگر بخواهیم خط سیر موفقیت‌های زنان افغان را در داخل و خارج از کشور دنبال کنیم، به این واقعیت دست خواهیم یافت که کوشش مردان نواندیش افغان نیز برای توسعه فرهنگی و اجتماعی افغانستان بی‌تأثیر نبوده است؛ مردانی که با حفظ فرهنگ، آداب و رسوم این کشور آزادی را برای زنان پاس داشته‌اند.

در طول چند دهه گذشته، بسیاری از مهاجران افغان به کشور همسایه، یعنی ایران مهاجرت کرده‌اند و به دلیل تبعیض‌هایی که بر آنان روا داشته می‌شده، هیچ‌گاه نتوانسته‌اند پیش‌رفت‌هایی که شایسته آن بوده‌اند را کسب کنند. در این مورد حق با افغان‌ها است؛ چراکه در چنین شرایطی اگر هیچ محدودیتی از سوی خانواده بر این زنان اعمال نشود، این جمهوری اسلامی ایران است که مانع پیش‌رفت یک زن غیرایرانی در جامعه می‌شود.

با این وجود امروزه زنان افغان، هم‌پای مردان این کشور به این نتیجه دست یافته‌اند که اقامت در اروپا بهترین گزینه پیش‌رو برای فرار از خشونت است؛ اگرچه بنا بر آن‌چه گفته شد، چالش‌های دیگری نیز وجود دارد. حال باید زنان افغان دل به آینده بسپارند؛ شاید به زودی نوری بر زوایای تاریک جامعه افغانستان تابانده شد؛ نوری که از ذهن بیدار زنان این کشور نشأت می‌گیرد.