غیبت ادبیات و هنر

از مسوولیت‌های سیاست‌مداران، نظامی‌ها، تاجران و فعالان مدنی بسیار صحبت می‌شود. تصامیم خطای آنان، سکوت و خیانت‌شان به ‌چشم می‌آید، همان‌طوری که ابتکار، هشیاری و شهامت‌شان تجلیل می‌شود. نقش اقشار گوناگون در شکل‌دهی بحران‌ها و چگونه‌گی واکنش به آن‌ها تا حدودی ارزیابی و نقد می‌شود. اما شاعران، ادیبان و هنرمندان کشور ما در این عصر پر از بحران و در شرایطی که بیش از هر زمان دیگر به ادب و هنر پیش‌رو نیاز است، ساکت و کم‌اثر مانده‌اند. شاعران و نویسنده‌گانی داشته‌ایم که با قلم خود در یکی از طرف‌های منازعه ایستاده و تا پای جان نیز رفته‌اند، اما کار اصلی تعدادی از آنان خلق اثر هنری و ادبی نبوده و اعلامیه‌های منظوم و داستان‌گونه‌های سیاسی می‌نوشته‌اند، از این ‌رو ماندگار نشده و کارشان اقبال استقبال مردمی و ماندگار شدن نیافته است. گروه دیگر از آنان با آن‌که گام‌های درخشانی برداشته بودند، اما پیش از آن‌که به پخته‌گی برسند، قربانی شدند، یا از نظر فکری به ‌بن‌بست رسیده و انزوا گزیده‌اند. تعدادی دیگر، از نظر فنی قدم‌های مهمی برداشته‌اند، اما از آن‌جایی که از میدان سیاست و اجتماع دوری جسته و به محافل کوچک ادبی یا انزوای هجرت، به ‌کنار از عرصه خون‌بار و پرتنش روزگار آه کشیده یا از گل و بلبل سروده‌اند، قادر به خلق آثاری که آیینه روزگارشان شود، نگشته‌اند. از همین رو است که ادبیات و شعر را جامعه در قضاوت‌ها و جمع‌بندی‌های خدمت و خیانت حساب نمی‌کند و کسی نمی‌پرسد که شاعران و ادیبان در بیست سال گذشته چه کردند. به‌ندرت و شاید تنها در محافل کوچک اهل ادب و شعر یا از سیاست‌مدارانی که از مسوولیت اجتماعی شاعران و ادیبان آگاه‌اند، از نقش مخرب یا موثر افرادی از جمع هنرمندان و ادیبان چیزی می‌شنویم. آن‌گونه که سیاست‌مداران با‌نام‌و‌نشانی دشنام داده شده و مواخذه می‌گردند که چرا با تنبلی، عافیت‌طلبی، نادانی یا تفرقه‌افگنی فرصت‌ها را ضایع کرده‌اند، از شاعران و هنرمندان پرسیده نمی‌شود که در این سال‌ها چه‌قدر مسوولیت فرهنگی و اجتماعی خود را ادا کرده و از داستان‌نویسان پرسیده نمی‌شود که برای کندوکاو رنج‌ها و عقب‌مانده‌گی‌ها و پرده‌ برداشتن از تیره‌گی‌ها و روشنایی‌های جامعه چه کرده‌اند.

انفعال شاعران و ادیبان باعث شده است که آنان را مردم ریزه‌خواران دسترخوان سیاست، مداحان و یا اهالی صنعت شعر و ادب بدانند که نظم‌ها و داستان‌های فرمایشی، رییس‌خوش‌کن و محفل گرم‌کن می‌نویسند و ماموریت هنری و ادبی پیش‌رو ندارند.

برگشت طالبان، عرصه سیاست را بسیار تنگ‌تر کرده و اکنون به نظر می‌رسد فرصت بزرگی برای پیش‌گام شدن ادبیات و هنر است. آیا سکوت و حاشیه‌نشینی ادبیات و هنر افغانستان پایان خواهد یافت و برای دمیدن نفس مبارزه و ایستاده‌گی به تن ملت، شاعران، داستان‌نویسان، ادیبان و هنرمندان ما قیام خواهند کرد؟ تجارب ملت‌های دیگر غبطه‌برانگیز است. وقتی می‌خوانیم که تحولات اجتماعی سرنوشت‌سازی از نوع آن‌چه ملت ما در چند دهه اخیر با آن دست‌به‌گریبان بوده است، چگونه بستر خلق شاهکارهای هنری و ادبی ماندگار در گوشه و کنار جهان شده‌ است، وضعیت ادبیات و هنر ما در مقایسه، ناامیدکننده به‌ نظر می‌رسد. برخی‌ می‌گویند، فقر ادبی و هنری کنونی محصول عقب‌مانده‌گی جامعه است. این توجیح قناعت‌بخش نیست، چرا که در گذشته‌ها در همین سرزمین و با تمام عقب‌مانده‌گی‌ها هنرمندان و شاعران بزرگ داشته‌ایم. عده‌ای از شاهکارهای این مردم و جوامع دیگر در زمانه‌های بحرانی خلق شده‌اند. در بیست‌و‌چند سال اخیر سطح سواد نسبتاً بهبود یافت و در عرصه‌های تعلیم، ورزش، تجارت و تشبث، رسانه و خدمات تحرکی به وجود آمد. ادبیات و هنر اما غایب است. آیا این غیبت در آینده نزدیک پایان خواهد یافت؟/هشت صبح