از ظاهر شاه تا طالبان؛ سینمایی که افغانستان داشت و نداشت

طالبان در دوره اول ورود شان به کابل درسال ۱۳۷۵ خورشیدی، به اتاق نمایش سینما زینب و چند ساختمان سینمای دیگر هجوم بردند و حلقه‌های فیلم/فلم را ازبلندای پنجره‌‌ سینما به صحن بیرون و خیابان ریختند. حلقه‌‌‌های فیلم را مقابل سینما بازکردند و یکتن از طالبان مسلح که پیراهن و تنبان سیاه داشت، فیلم‌‌ها را آتش زد.

این چشم دید من از آن روز سیاه در مقابل سینما زینب بود. چند روز بعد، ملا اسحاق نظامی، رئیس گماشته‌شده طالبان در رادیو تلویزیون ملی افغانستان، برخی ازمدیران و مسئولان اداره دولتی «افغان‌فلم» را به یک جلسه فراخواند. من به همراه سه نفر ازهمکاران در جلسه حضور یافتیم. ملا اسحاق نظامی در آن جلسه گفت: «در حاکمیت اسلامی طالبان، فیلم و سینما و موسیقی مطلقا حرام است و این رشته‌‌‌ها حق فعالیت ندارد.»

بعد از گذشت بیست سال و در پانزده اگوست/اوت ۲۰۲۱ ، طالبان دوباره کابل را تصرف کردند و تمام عرصه‌‌‌های فرهنگی – هنری وآموزشی، تحت فرمان وزارت «امر به معروف و نهی ازمنکر» این گروه قرار گرفت.

محمد ظاهر، آخرین شاه افغانستان که موسسه دولتی سینمایی «افغان فلم» را در سال ۱۳۴۷ خورشیدی در کابل تاسیس کرد، در صحبتی از مخالفت تعدادی روحانی علیه هنر و تعدد سالن‌‌های سینما یاد کرده بود که درپاسخ به آنها گفته بود: «با فرهنگ و هنر و تغییرات زندگی اجتماعی مردم، رویه مخالفت درپیش نگیرید. کار شما، امور نیک نماز و روزه است اما تخصصی از فرهنگ و هنر و صنعت و فابریکه (کارخانه) و علوم روز ندارید. بمانید این جامعه روی انکشاف و پیشرفت را به ‌‌خود بگیرد و تحقیر نشود.»

عکسی از آتش زدن فیلمها توسط طالبان مقابل سینما زینب درکابل در سال ۱۹۹۶
توضیح تصویر،عکسی از آتش زدن فیلم‌ها توسط طالبان مقابل سینما زینب درکابل در سال ۱۹۹۶ میلادی

ظاهر شاه درحوزه سیاست و مسایل طبقاتی قابل نقد بود و است اما تنها فردی در صدر قدرت بود که در دوره حاکمیت ‌خود در افغانستان، به موسیقی، تئاتر و سینما اهمیت ‌‌داد. ظاهر شاه به عکاسی هنری علاقه داشت و خودش عکاسی می‌‌‌کرد. عکس‌هایش ‌‌ را با ایده هنری می‌‌گرفت و در عین حال از عکس‌ها و اشیای طبیعی و شخصی، کلاژ تهیه می‌‌کرد. مجموعه آلبوم عکس و کلاژ‌های اوهنوز در ایتالیا هست. دوران طلایی موسیقی افغانستان در زمان او شکل گرفت و دربخش سینما، چهار شرکت خصوصی فیلمسازی در کنار اداره دولتی «افغان فلم» فعالیت می‌کردند.

پایه‌‌های فنی و ابتدایی سینما و تولید فیلم در زمان او گذاشته شد. بخش دولتی در همکاری با تاجران سینما، فیلم‌‌های آمریکایی، اروپایی، ایرانی و هندی را وارد می‌کردند و در سینما ‌ها نمایش می‌‌دادند. حتی در دهه چهل خورشیدی، برخی ساکنان پیشاور پاکستان و شهر‌‌های مرزی، به دلیل نداشتن سینما به کابل سفر می‌‌کردند تا در سینما‌‌ها فیلم تماشا کنند.

اگر دوره محمد داوود را در امتداد دوران محمد ظاهر برای سینما بدانیم، دوره حکومت‍‌‌های چپگرای تحت حمایت شوروی سابق (خلق و پرچم) نیز برای سینما از دوره‌‌‌های پر رونق بود. اما سانسور و بهره‌‌برداری سیاسی و ایدیولوژیک در این دوره بر فیلم‌ها حاکم بود.

دو دهه مشق فیلمسازی و امیدهایی که وجود داشت

در مدت دو دهه اخیر (۲۰۰۱ – ۲۰۲۱) سینما و فیلمسازی درافغانستان با حرکتی هرچند بطی اما امیدوار ‌‌کننده، راهش را بدون حمایت مالی دولت ادامه داد. از درخشیدن تعدادی از فیلم‌‌های فیلمسازان مستقل افغانستان در گلدن گلوب، جشنواره کن، برلین، لوکارنو، ساندنس، ایدفا، بوسان، دهلی نو و چندین رویداد مطرح سینمایی دیگر تا حضور و نمایش فیلم‌‌ها دربیشتر جشنواره‌‌های بین‌‌المللی بخشی از تلاش فیلمسازان افغانستان بود.

سینما مانند سایر حوزه‌های فرهنگی – هنری چون شعر، ادبیات داستانی، نقاشی، مجسمه‌سازی، عکاسی هنری و حتی موسیقی نبود که بتوان انفرادی و فارغ ازصنعت کلان به تولید اثر پرداخت. سینما یک صنعت کلان اقتصادی و فرهنگی است که پایه ‌‌های اقتصادی، فنی، مدیریت درست انسانی و زیرساخت فرهنگی نیاز دارد.

درعین حال افغانستان، مانند ایران و کشور‌‌های عربی، نفت نداشت که سینما از ثروت آن بهره‌‌مند شود و از سویی در بیست سال گذشته دولتی دلسوز به فرهنگ و هنر هم نداشت که مانند جوامع توسعه یافته یا در حال توسعه، برای فرهنگ و هنر و سینما سرمایه ‌‌گذاری کند. آنچه تولید شد، بخشی از آن تلاش‌های فردی فیلمسازان با قرضه گرفتن و گذاشتن از سفره زندگی شان برای هنر بود و بخش دیگر آن به فرهنگ پروژه گرفتن از خارجی‌‌ها وسفارت‌خانه‌‌ها برمی‌گردد.

فیلم دختران کابل، ساخته معصومه ابراهیمی. آخرین فیلم سیتمایی ساخته شده قبل از طالبان
توضیح تصویر،فیلم دختران کابل، ساخته معصومه ابراهیمی. آخرین فیلم سیتمایی ساخته شده قبل از طالبان

اولین ویژگی مهم و مثبت در دو دهه گذشته برای سینما در افغانستان «آزادی بیان» بود. محسن حسینی، فیلمساز اهل افغانستان که بیش از یک دهه پس از سقوط حاکمیت اول طالبان درکابل زندگی و فعالیت داشته می‌گوید: «همین که در این دو دهه فضای آزاد بود و سانسور برای فیلمسازان وجود نداشت یک نکته مهم و مثبت بود. سینما درافغانستان با تلاش خود فیلمسازان روی ریلی قرار گرفته بود که هر چند ضعیف و نحیف، ولی از نظر محتوایی و زبان سینما، رو به پیش ‌‌رفت بود و می ‌‌شد تمرین فیلمسازی کرد.»

دومین ویژگی مثبت در دو دهه گذشته در سینما، میزان حضور فیلمسازان زن در افغانستان است که در دوره ‌‌ حکومت‌‌های موسوم به «کمونیستی»، حکومت محمد داوود و دوره ظاهرشاه به این میزان اتفاق نیفتاده بود. درآن دوره‌‌ها، زنان بیشتر به عنوان بازیگر سینما حضور داشتند اما بعد از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱، شاهد ظهور تعدادی از زنان فیلمساز به عنوان کارگردان، نویسنده، تصویربردار، منشی صحنه، طراح گریم و همچنین بازیگر فیلم بودیم.

بیش از ۲۱ فیلمساز زن در این بیست سال در افغانستان، قصه‌‌های زندگی و داستان زنان را در قالب فیلم کوتاه و بلند مستند، کوتاه داستانی و بلند سینمایی روایت کردند. ده‌ها هنرمند و بازیگر جوان دختر با وجود دشواری‌های اجتماعی و خانوادگی، درفیلم‌‌ها و سریال‌‌ها بازی کردند و برخی آنان جوایز بین‌‌المللی بهترین بازیگر زن را دریافت کردند. معصومه ابراهیمی، فیلمساز دیگر اهل افغانستان که فیلم بلند سینمایی او با نام «دختران کابل» آخرین فیلم ساخته‌شده سینمایی افغانستان قبل از بازگشت طالبان به قدرت است، در مورد شجاعت بازیگران زن در عرصه فیلمسازی افغانستان می‌‌گوید: «باوجود آنکه اکثر دختران تحصیلات بازیگری نداشتند اما جرأت تابو‌‌شکنی آنان در این بخش قابل ستایش است. آنان از سوی خانواده حمایت نمی‌‌شدند اما برای حقوق اولیه زنان از طریق زبان هنر مبارزه کردند تا صدا و تصویر دیگر زنان باشند.»

سومین ویژگی دیگر در حوزه سینما، بازسازی دو سینمای مهم «آریانا» و «آریوب» توسط فرانسه بعد از سال ۲۰۰۱ در کابل بود. همچنین چند سینمای دیگر نیز در بخش خصوصی به نوسازی پرداختند. سینما آریوب از گذشته به دلیل معماری مدور و پرده نمایش اسکوپ آن، از مطرح‌ترین سالن‌های سینما در آسیا بود. باوجود بازسازی چند سینما در کابل، اما سینما‌ها مجددا در خدمت بازار سینمای هند قرار گرفت و مدیریت دولتی تغیر مهمی به وجود نیاورد. هرات که قبل از حضور احزاب جهادی سینما داشت، در این دو دهه صاحب سینما نشد. و همین‌طور چندین شهر بزرگ دیگر افغانستان.

در کنار سه ویژگی که ذکر شد، پنج عنصر دیگر نیز درعرصه فیلمسازی در این دو دهه قابل توجه است. از جمله تمرکز فیلمسازان روی ساخت فیلم مستند و کوتاه داستانی، تولید برخی سریال‌‌های تلویزیونی‌ در بیست سال گذشته در افغانستان که برخی سریال‌ها از نظر محتوای اجتماعی، میزان حضور زنان و برخی بازی‌‌های خوب قابل تعمق بود.

همچنین، برگزاری جشنواره‌‌های فیلم در داخل افغانستان، امکان فعالیت فیلمسازان افغانستان ساکن در خارج که از سال ۲۰۰۱ به بعد، برخی فیلم‌‌های مستند و یا بلند سینمایی را در داخل افغانستان ساختند. و ویژگی هشتم، حضور برخی فیلمسازان خارجی از اروپا، آمریکا، ترکیه، ایران و هند برای ساخت فیلم در افغانستان بود که ضمن تولید فیلم با موضوع افغانستان، باعث جذب نیروی انسانی کار برای سینما در داخل افغانستان بودند.

دو دهه تجربه و مشق فیلمسازی در افغانستان، باوجود عناصر مثبت آن، فرصت‌‌های از دست رفته زیادی را در خود داشت. هنرمندان سینما هیچ انسجامی پیدا نکردند و همه به نوعی مسئولیم. دراین مدت پلی میان فیلمسازان خارج و داخل کشور برای همفکری ایجاد نشد. فرهنگ پروژه گرفتن مجال بسیاری از فعالیت‌‌های جدی و حرفه‌‌ای را در سینما گرفت. فرصت‌‌ها، تبدیل به تغییر مثبت و امکان سازنده و پایدار نشد و دولت به‌جای ایجاد بنیان‌ها و پایه‌‌های فیلمسازی، مانند سایر عرصه‌‌ها به سطحی ‌‌کاری پرداخت. بخش دولتی افغانستان در این دو دهه، بار ‌‌ها از سوی فیلمسازان مستقل، به دلیل گروه ‌‌بازی، تبارگرایی و فساد اداری – مالی مورد انتقاد بوده است.

معصومه ابراهیمی، فیلمساز سینمای افغانستان که در بیش از یک دهه اخیر در کابل زندگی و فعالیت داشته در خصوص نقش مدیریت دولت می‌‌گوید: «به نظر من ‘افغان فلم ‘ به عنوان مهمترین ارگان سینمایی در افغانستان، یکی از ضعیف‌ترین ارگان‌‌ها بود و آنگونه که باید اقدامات موثر و عملی نداشت.»

فیلم سینمایی خاکستر و خاک ساخته عتیق رحیمی..
توضیح تصویر،فیلم سینمایی خاکستر و خاک ساخته عتیق رحیمی

خانم ابراهیمی پروژه‌‌های خارجی را نیز مورد انتقاد قرار می‌‌دهد و می‌‌گوید: «این پروژه‌‌ها مقطعی بودند و پس از پایان آن، بسیاری ازفیلمسازان قادر به ادامه فعالیت نبودند.»

با وجود تمام امید‌‌ها و فرصت‌‌ها، فیلم‌‌هایی از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ میلادی ازسوی فیلمسازان افغانستان و بدون حمایت مالی دولتی ساخته شد که بخشی ازحافظه تصویری و تاریخی این دو دهه است و همان آثار، پل تصویری وقایع و داستان‌‌های داخل افغانستان با جهان بوده است. قبل از ۱۵ اگوست، امکانی در داخل افغانستان وجود داشت تا واقعیت‌‌ها و قصه‌‌های مردم را آزادانه با فیلم داستانی یا مستند روایت کرد اما با حاکمیت مجدد طالبان، این امکان آزادانه سلب شد و بخش عمده از فیلمسازان به سرزمین‌‌های تبعید آمدند.

وضعیت فعلی و فیلمسازی در تبعید

هم ‌‌اکنون سه فیلمساز غربی در حضور طالبان در افغانستان فیلم مستند می‌‌سازند اما به گفته خودشان به شدت تحت نظارت هستند و مولوی‌های طالب نسبت به حضور زنان در فیلم هشدار داده‌‌اند. شرایط اما برای فیلمساز افغانستان فاقد هر نوع تضمین جانی و امنیتی است.

ساخت فیلم در دنیای تبعید دشواری‌‌های زیادی دارد اما امکان‌‌پذیر است. هرچند فیلمساز تبعیدی افغانستان، دیگر آن فضای اصلی و بومی، آن کوچه‌‌ها، دیوار‌ها، آن مردم و آن سقف را در اختیار ندارد اما امکان ساخت فیلم با قصه افغانستان در کشور دوم با فضا‌‌سازی نسبی محیط را دارد. روشی که بسیاری از فیلمسازان تبعیدی که امکان آزادانه کار درکشور شان را نداشتند، آنرا عملی کردند. امکان ساخت مستند‌‌های زیرزمینی مستقل در داخل افغانستان با وجود ریسک آن، دور از تصور نیست.

همچنین داستان تبعید، داستان بی‌‌پایان است که امکانی برای روایت دارد.

مهال واک، بازیگر فیلم دختران کابل
توضیح تصویر،مهال واک، بازیگر فیلم دختران کابل